جدول جو
جدول جو

معنی نسایک - جستجوی لغت در جدول جو

نسایک
(نَ یِ)
نسائک. جمع واژۀ نسیکه. رجوع به نسیکه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نساک
تصویر نساک
(دخترانه)
نام همسر سیامک پسر کیومرث پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نسایج
تصویر نسایج
نسیج ها، منسوج ها، بافته ها، بافته شده ها، جمع واژۀ نسیج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نساک
تصویر نساک
ناسک ها، عابدها، زاهدها، پارساها، جمع واژۀ ناسک
فرهنگ فارسی عمید
(نُسْ سا)
جمع واژۀ ناسک. عبّاد. ناسکان. زاهدان. رجوع به ناسک شود: و متعبدان و نساک و معتمدان روایات. (ترجمه محاسن اصفهان ص 119)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
زر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از المنجد) (از اقرب الموارد). ذهب. طلا، سیم. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از المنجد). نقره. فضه
لغت نامه دهخدا
(نَ یِ)
نسائج. جمع واژۀ نسیجه، به معنی بافته. رجوع به نسیجه و نسائج شود، مجازاً، سروده. به نظم آمده: و از نسایج خاطر این امیر بیت ها است که در کتاب وشاح دمیهالقصر آورده ام. (تاریخ بیهقی ص 98) ، علمای بی نظیر. (فرهنگ نظام از فرهنگ وصاف). ظاهراً منظور نسیج وحده است. رجوع به نسیج وحده شود
لغت نامه دهخدا
(نَ یِ)
نسائس. جمع واژۀ نسیسه، به معنی سخن چینی. (آنندراج). رجوع به نسیسه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ یِ)
نسائم. جمع واژۀ نسیم. بادهای نرم. (از فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
نسائی. منسوب به نسا از بلاد خراسان. (از سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(نَ ءِ)
جمع واژۀ نسیکه. رجوع به نسیکه شود
لغت نامه دهخدا
یکی از شهرهای هندوستان و در ایالت دکن است، جمعیت آن 27000 نفر است این شهر زیارتگاه براهمائیهاست، کار خانه کاغذسازی، بافندگی و ذوب مس دارد
لغت نامه دهخدا
از دهات دهستان نیکنان در بخش بشرویۀ شهرستان فردوس است، در 35 هزارگزی شمال غربی نیکنان در ناحیۀ کوهستانی گرمسیری واقعاست و 44 تن سکنه دارد، آبش از قنات و محصولش غلات ومیوه ها و ابریشم است، مردمش به زراعت اشتغال دارند، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نسیک
تصویر نسیک
زر و سیم
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ناسک، نیایشگران کرپان کنندگان جمع ناسک. نسایج (صفت واسم)، جمع نسیجه: هرنامه ای از نسایج قلمش نقش بندان کارگاه تحریر و تحبیر راکارنامه ای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسایج
تصویر نسایج
سروده، بنظم آمده
فرهنگ لغت هوشیار
رمن بندی نادرست فارسی گویان از نسیم تازی نرمباد ها بزانه ها جمع نسیم. توضیح درعربی جمع نسیم} نسام {است پس استعمال نسایم مخصوص فارسی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسایج
تصویر نسایج
((نَ یِ))
جمع نسیجه. بافته شده ها
فرهنگ فارسی معین
سوز و سرمای شدید
فرهنگ گویش مازندرانی