جدول جو
جدول جو

معنی نسائک - جستجوی لغت در جدول جو

نسائک
(نَ ءِ)
جمع واژۀ نسیکه. رجوع به نسیکه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نساک
تصویر نساک
(دخترانه)
نام همسر سیامک پسر کیومرث پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نساک
تصویر نساک
ناسک ها، عابدها، زاهدها، پارساها، جمع واژۀ ناسک
فرهنگ فارسی عمید
(مَ ءِ)
جمع واژۀ مساکه. (ناظم الاطباء). رجوع به مساکه شود
لغت نامه دهخدا
(نِ)
منسوب است به نسا. رجوع به نسا شود
لغت نامه دهخدا
(نِ)
شاعره ای است از اهالی نسای خراسان. مؤلف مرآهالخیال نام او را سیدبیگم نوشته آرد: از اولاد سادات خراسانی است و تولدش در محروسۀ نسارود واقع شده ازاین جهت نسائی تخلص می کرد و شعرای عصر بر بلندی فکرش اقرار داشتند. در تذکرۀ صبح گلشن و قاموس الاعلام تنها تخلص او نوشته شده است و نامش مذکور نیست. و در فرهنگ سخنوران نام او فخرالنساء آمده است. از زندگی او و زمان او اطلاعی در دست نیست. این بیت او راست:
عاشقی با قامت ابروکمندی کرده ایم
با همه پستی تمنای بلندی کرده ایم.
مه جمال تو و آفتاب هر دو یکی است
خط عذار تو و مشک ناب هر دو یکی است.
(از قاموس الاعلام ج 6).
رجوع به تذکرۀ صبح گلشن ص 516 ومرآهالخیال ص 338 و قاموس الاعلام ج 6 و فرهنگ سخنوران ص 600 شود
لغت نامه دهخدا
(نَ ءِ)
جمع واژۀ نسیم. رجوع به نسیم شود
لغت نامه دهخدا
(نَ ءِ)
جمع واژۀ نسیسه. رجوع به نسیسه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ ءِ)
جمع واژۀ نسیجه. رجوع به نسیجه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ یِ)
نسائک. جمع واژۀ نسیکه. رجوع به نسیکه شود
لغت نامه دهخدا
(نُسْ سا)
جمع واژۀ ناسک. عبّاد. ناسکان. زاهدان. رجوع به ناسک شود: و متعبدان و نساک و معتمدان روایات. (ترجمه محاسن اصفهان ص 119)
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
جماع کننده. (اقرب الموارد) (شمس اللغات). گاینده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نعت است از نیک. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نسائی
تصویر نسائی
سیاتیک. یانسائی بزرگ. سیاتیک. یانسائی کوچک. سیاتیک کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسائج
تصویر نسائج
نسایج در فارسی، جمع نسیجه، : بافته ها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ناسک، نیایشگران کرپان کنندگان جمع ناسک. نسایج (صفت واسم)، جمع نسیجه: هرنامه ای از نسایج قلمش نقش بندان کارگاه تحریر و تحبیر راکارنامه ای
فرهنگ لغت هوشیار