جدول جو
جدول جو

معنی نزوف - جستجوی لغت در جدول جو

نزوف
(نَ)
چاه که آب آن به دست کشیده می شود. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از المنجد). چاهی که آب آن با دست کشند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نزول
تصویر نزول
مقابل صعود، فرود آمدن، پایین آمدن، نازل شدن (قرآن)، کم شدن، تنزّل، کنایه از ربح و سود پول، ربا
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
مست و بیهوش. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بددل هراسان. (مهذب الاسماء) ، آنکه خونش بسیار برآمده باشد چندانکه ضعیف گردیده باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد).
- امثال:
اجبن من المنزوف ضرطاً، در اصل این مثل گویند مردی از تازیان که اظهار دلاوری میکرد همیشه تا صبح می خوابید و اگر احیاناً برای صبوحی او را بیدار می کردند می گفت کاش مرا وقت حادثۀدشمن بیدار می ساختندی. روزی وی را بیدار کردند. بازگفت کاش در حادثۀ دشمن مرا بیدار کردند. گفتند اینک اسبان دشمن رسید. از ترس گفت الخیل الخیل و تیز زدن گرفت تا بمرد و بدینجهت وی را ’المنزوف ضرطاً’ نامیدند. و نیز گویند دو نفر از تازیان در بیابان می رفتند ناگاه از دور درختی نمایان شد. یکی از آن دو گفت گویا گروهی باشند که راه بر ما بسته اند و نگران مایند. دیگری گفت ’انما هی عشره’ یعنی درخت عشر است او همچو گمان کرد که می گوید ’هی عشره’ یعنی ده کس اند و ازترس می گفت ’فما غناء اثنین عن عشره’ و ضرط حتی نزف روحه فسمی ’المنزوف ضرطاً’. (از ناظم الاطباء) ، سخت تشنه که رگ و زبانش خشک گردد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آب کشیده شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ نَ / نِ زَ)
نزدیک رسیدن وقت کاری. ازف. نزدیک آمدن. (زوزنی). نزدیکی
لغت نامه دهخدا
تصویری از رزوف
تصویر رزوف
تندرو، گشاده گام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازوف
تصویر ازوف
نزدیک رسیدن و بشتافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تپ زده تپ کرده، زبان خشک تشنه، بیهوش، چاه کم آب، خونرفته سست، خونریز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نزول
تصویر نزول
فرود آمدن، پائین آمدن، فروشدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نزوع
تصویر نزوع
آرزومند گشتن، مشتاق شدن، کشیده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نزول
تصویر نزول
((نُ))
فرود آمدن، پایین آمدن، ربح، سود پول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نزوع
تصویر نزوع
((نُ))
مشتاق شدن، آرزومند گردیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نزول
تصویر نزول
افت، فروفرستادن، پایین آمدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نزول
تصویر نزول
أصلٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از نزول
تصویر نزول
Descent
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نزول
تصویر نزول
descente
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نزول
تصویر نزول
спуск
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نزول
تصویر نزول
kushuka
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از نزول
تصویر نزول
descendência
دیکشنری فارسی به پرتغالی
نزول
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از نزول
تصویر نزول
نزول
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از نزول
تصویر نزول
การตกลง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از نزول
تصویر نزول
ירידה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از نزول
تصویر نزول
降下
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از نزول
تصویر نزول
下降
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نزول
تصویر نزول
하강
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نزول
تصویر نزول
спуск
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نزول
تصویر نزول
penurunan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نزول
تصویر نزول
অবতরণ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نزول
تصویر نزول
अवतरण
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نزول
تصویر نزول
discesa
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نزول
تصویر نزول
descenso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نزول
تصویر نزول
Abstieg
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نزول
تصویر نزول
zstąpienie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نزول
تصویر نزول
afdaling
دیکشنری فارسی به هلندی