جدول جو
جدول جو

معنی نزنزه - جستجوی لغت در جدول جو

نزنزه
(غِ)
سر جنبانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نزنز الرجل، حرک رأسه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نزنده
تصویر نزنده
بیرون کشنده، روان، جهنده
فرهنگ فارسی عمید
(نَ زَ)
رفتار. سلوک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
شهر کوچکی است از اعمال اصفهان، در بیست فرسخی اصفهان واقع است و بدان منسوبند: حسین بن ابراهیم ملقب به ذواللسانین و ابوالفتح محمد بن علی متوفی 497 هجری قمری که هر دو از ادیبانند. (از معجم البلدان). رجوع به نطنز شود
لغت نامه دهخدا
جهنده روان: وهرآن چیزی که ویرا خون نزنده نباشدچون درآب میرودباکی نبود
فرهنگ لغت هوشیار