استقامت و درستی احوال. گویند: ترکتهم علی نزلاتهم، یعنی گذاشتم ایشان را بر استقامت و درستی احوال. (منتهی الارب) ، أی علی استقامه احوالهم. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) (المنجد). زاد ابن سیده: ’لایکون الا فی حسن الحال’. (اقرب الموارد) ، منازل: ترکتهم علی نزلاتهم، گذاشتم ایشان را در منازل آنها. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
استقامت و درستی احوال. گویند: ترکتهم علی نزلاتهم، یعنی گذاشتم ایشان را بر استقامت و درستی احوال. (منتهی الارب) ، أی علی استقامه احوالهم. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) (المنجد). زادَ ابن سیده: ’لایکون الا فی حسن الحال’. (اقرب الموارد) ، منازل: ترکتهم علی نزلاتهم، گذاشتم ایشان را در منازل آنها. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
تباهی ها. (یادداشت مؤلف) ، وساوس. (یادداشت مؤلف). جمع واژۀ نزغه. (اقرب الموارد). رجوع به نزغه و نزغ شود: به نزغات شیاطین موارد آن محبت منغص گشت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 238). در سابقه نزغات شیاطین در افساد معاقد وداد و هدم قواعد اتحاد تأثیر کرده است. (ترجمه تاریخ یمینی ص 177)
تباهی ها. (یادداشت مؤلف) ، وساوس. (یادداشت مؤلف). جَمعِ واژۀ نزغه. (اقرب الموارد). رجوع به نزغه و نزغ شود: به نزغات شیاطین موارد آن محبت منغص گشت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 238). در سابقه نزغات شیاطین در افساد معاقد وداد و هدم قواعد اتحاد تأثیر کرده است. (ترجمه تاریخ یمینی ص 177)
املس الرأس. (یادداشت مؤلف). زنی که هر دو جانب پیشانیش موی رفتگی دارد. (از اقرب الموارد). تأنیث انزع. رجوع به انزع و نزع شود، جبهه نزعاء، پیشانی فراخ. (مهذب الاسماء)
املس الرأس. (یادداشت مؤلف). زنی که هر دو جانب پیشانیش موی رفتگی دارد. (از اقرب الموارد). تأنیث انزع. رجوع به انزع و نَزَع شود، جبهه نزعاء، پیشانی فراخ. (مهذب الاسماء)