جدول جو
جدول جو

معنی نزعاء - جستجوی لغت در جدول جو

نزعاء
(نَ)
املس الرأس. (یادداشت مؤلف). زنی که هر دو جانب پیشانیش موی رفتگی دارد. (از اقرب الموارد). تأنیث انزع. رجوع به انزع و نزع شود، جبهه نزعاء، پیشانی فراخ. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نُ زَ)
جمع واژۀ نازه، به معنی پرهیزگار. (از آنندراج) ، جمع واژۀ نزیه. (اقرب الموارد). رجوع به نزیه شود، جمع واژۀ نزه. (المنجد) (منتهی الارب). رجوع به نزه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ زَ)
جمع واژۀ نزعه. رجوع به نزعه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
زمین خوش خاک که آب در وی گرد آید، زمین پست هموار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، غبار. (از اقرب الموارد) (از تاج العروس) ، صوت. (المنجد) (اقرب الموارد) (از تاج العروس). ج، نقاع
لغت نامه دهخدا
(نَزْ زا)
فتنه انگیز و عربده گر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). فتنه انگیزندۀ عربده گر. (آنندراج). شدیدالنزو. (المنجد). نزاء الی الشر، سوّار الیه. (اقرب الموارد) ، کثیرالولوع. (اقرب الموارد) (المنجد)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
آلیز. (منتهی الارب) (آنندراج). جفتک. جفته. لگد پراندن ستور. جفتک پراندن ستور. در المنجد و اقرب الموارد این کلمه به کسر و ضم اول آمده است (ن / ن ) و در منتهی الارب و به نقل از آن آنندراج به صورت متن. رجوع به نزاء و نزاء شود
لغت نامه دهخدا
(نَ ءِ)
اسم فعل است برای امر به معنی انع. (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغه). گویند: نعاء فلان، یعنی بده خبر مرگ فلان را و آشکار کن خبر فوت او را. (از ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا