ناقه که به جهت زه نگاه دارند. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). آن ستور که از او نسل گیرند. (مهذب الاسماء). چهارپای ماده ای که برای نسل گیری نگه دارند. (از اقرب الموارد) ، کثیرهالنسل. مادیان فراوان بچه. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
ناقه که به جهت زه نگاه دارند. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). آن ستور که از او نسل گیرند. (مهذب الاسماء). چهارپای ماده ای که برای نسل گیری نگه دارند. (از اقرب الموارد) ، کثیرهالنسل. مادیان فراوان بچه. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
به معنی کلام است مطلقاً اعم از آنکه کلام خالق باشد یا مخلوق و به معنی قول هم آمده است در برابر فعل. (برهان قاطع). از دساتیر است. رجوع به فرهنگ دساتیر ص 271 و نیز رجوع به آنندراج و انجمن آرا و حاشیۀ برهان قاطع چ معین شود
به معنی کلام است مطلقاً اعم از آنکه کلام خالق باشد یا مخلوق و به معنی قول هم آمده است در برابر فعل. (برهان قاطع). از دساتیر است. رجوع به فرهنگ دساتیر ص 271 و نیز رجوع به آنندراج و انجمن آرا و حاشیۀ برهان قاطع چ معین شود
زلف. (جهانگیری) (انجمن آرا) (آنندراج). موی پیچیده. (غیاث اللغات) (آنندراج). زلف خوبان. (از برهان قاطع). بعضی گویند: موی های سر که زنان بهم آورده بر سر گره دهند و آن را در عرف هند جوزا خوانند. (آنندراج) : زنخ چو پشت پلنگ و نغوله چون دم سگ چو شیر گنده دهان، سهمناک چون کفتار. سوزنی. نغوله بسته بر لاله ز عنبر ز گوش آویزه کرده لولوی تر. نظامی (از آنندراج) (از رشیدی). زهی از عنبر سارا نغوله کمند است این که داری یا نغوله. نزاری (از جهانگیری) (از انجمن آرا) (از نظام). اگر گره ز شکنج نغوله بگشائی چو عود عنبرت از خیزران فروریزد. سلمان. کاکل کافرانه بین زیور گوش او نگر و آن مغلی نغوله ها بر سر و دوش او نگر. اوحدی. گاه بر رسم نغوله پیش سر بافتی زنجیره ای از مشک تر. جامی
زلف. (جهانگیری) (انجمن آرا) (آنندراج). موی پیچیده. (غیاث اللغات) (آنندراج). زلف خوبان. (از برهان قاطع). بعضی گویند: موی های سر که زنان بهم آورده بر سر گره دهند و آن را در عرف هند جوزا خوانند. (آنندراج) : زنخ چو پشت پلنگ و نغوله چون دم سگ چو شیر گنده دهان، سهمناک چون کفتار. سوزنی. نغوله بسته بر لاله ز عنبر ز گوش آویزه کرده لولوی تر. نظامی (از آنندراج) (از رشیدی). زهی از عنبر سارا نغوله کمند است این که داری یا نغوله. نزاری (از جهانگیری) (از انجمن آرا) (از نظام). اگر گره ز شکنج نغوله بگشائی چو عود عنبرت از خیزران فروریزد. سلمان. کاکل کافرانه بین زیور گوش او نگر و آن مغلی نغوله ها بر سر و دوش او نگر. اوحدی. گاه بر رسم نغوله پیش سر بافتی زنجیره ای از مشک تر. جامی
ناکس و فرومایه شدن. (منتهی الارب). مصدر به معنی رذاله. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ناکس و فرومایه شدن. رذاله. (آنندراج). ناکس شدن. (تاج المصادربیهقی) (مصادر اللغه زوزنی). رجوع به رذاله شود
ناکس و فرومایه شدن. (منتهی الارب). مصدر به معنی رَذاله. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ناکس و فرومایه شدن. رذاله. (آنندراج). ناکس شدن. (تاج المصادربیهقی) (مصادر اللغه زوزنی). رجوع به رَذاله شود
در تازی نیامده فرود باژ ظاهرابمعنی پولی است که عمال و سرهنگان حکومت ازاهل دیه میگرفتندبعنوان خرج خوراک بوقت فرودآمدن دردیه: فلان ظالم چندین دستارچه ونزوله وشراب بهالله بستد
در تازی نیامده فرود باژ ظاهرابمعنی پولی است که عمال و سرهنگان حکومت ازاهل دیه میگرفتندبعنوان خرج خوراک بوقت فرودآمدن دردیه: فلان ظالم چندین دستارچه ونزوله وشراب بهالله بستد