جدول جو
جدول جو

معنی ندائد - جستجوی لغت در جدول جو

ندائد(نَ ءِ)
جمع واژۀ ندیده. رجوع به ندید و ندیده شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ ءِ)
جمع واژۀ بداد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). جمع واژۀ بدید. (یادداشت مؤلف) (معجم متن اللغه). رجوع به بداد و بدید شود
لغت نامه دهخدا
(حَ ءِ)
جمع واژۀ حدید. آهنها. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صَ ءِ)
جمع واژۀ صدّاد است. رجوع بدان لغت شود
لغت نامه دهخدا
(غَ ءِ)
جمع واژۀ غده، به معانی سلعه، و مابین شحم و سنام، و پاره ای از مال. در غیر این معانی جمع غدد است. (از اقرب الموارد) ، حصه ها. (منتهی الارب). نصیب ها. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شَ ءِ)
جمع واژۀ شده بر خلاف قیاس، سختیها. (اقرب الموارد). و رجوع به شده، شدت، شدیده و شداید شود.
- شدائد دهر، سختی های روزگار. (یادداشت مؤلف).
، جمع واژۀ شدیده. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نَ ءِ)
جمع واژۀ نضیده. رجوع به نضیده شود
لغت نامه دهخدا
(نَ ءِ)
جمع واژۀ نشیده. رجوع به نشیده شود
لغت نامه دهخدا
(غُ)
ند. ندود. ندید. رجوع به ندّ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از حدائد
تصویر حدائد
جمع حدیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شدائد
تصویر شدائد
جمع شده، ستهم ها ستهمان جمع شدت، جمع شدیده
فرهنگ لغت هوشیار