جمع واژۀ غده، به معانی سلعه، و مابین شحم و سنام، و پاره ای از مال. در غیر این معانی جمع غدد است. (از اقرب الموارد) ، حصه ها. (منتهی الارب). نصیب ها. (از اقرب الموارد)
جَمعِ واژۀ غُده، به معانی سلعه، و مابین شحم و سنام، و پاره ای از مال. در غیر این معانی جمع غدد است. (از اقرب الموارد) ، حصه ها. (منتهی الارب). نصیب ها. (از اقرب الموارد)
جمع واژۀ شده بر خلاف قیاس، سختیها. (اقرب الموارد). و رجوع به شده، شدت، شدیده و شداید شود. - شدائد دهر، سختی های روزگار. (یادداشت مؤلف). ، جمع واژۀ شدیده. (اقرب الموارد)
جَمعِ واژۀ شده بر خلاف قیاس، سختیها. (اقرب الموارد). و رجوع به شده، شدت، شدیده و شداید شود. - شدائد دهر، سختی های روزگار. (یادداشت مؤلف). ، جَمعِ واژۀ شدیده. (اقرب الموارد)