جدول جو
جدول جو

معنی نخیجه - جستجوی لغت در جدول جو

نخیجه
(نَ جَ)
مسکۀ تنک که دوباره از مشک برآید چون آن را بر شتر بار کنند. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، طبیعت. گویند: فلان میمون العریکه والنخیجه و الطبیعه، به معنی واحد. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نتیجه
تصویر نتیجه
آنچه از چیزی به دست آید، فرزند نوه
فرهنگ فارسی عمید
(نُ خَ لَ)
تصغیر نخله است. (از اقرب الموارد). رجوع به نخل شود، سرشت. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). طبیعت. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، خیرخواهی. پند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نصیحت. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نَ جَ)
آنچه از داروهای خشک که خورده شود و مقدار آن لقمه ای بود. (از بحرالجواهر)
لغت نامه دهخدا
(نَ خَ)
نخیجه. (ناظم الاطباء). رجوع به نخیجه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ سَ)
شیر گوسپند و بز یا شیر بز و شتر به هم آمیخته و همچنین شیر شیرین و ترش. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نَ لَ)
واحد نخیل است. رجوع به نخیل شود، نصیحت خالص، نیت خالص. ج، نخائیل. گویند: لایقبل اﷲ الا نخائیل القلوب، أی النیات الخالصه، طبیعت. (از المنجد). رجوع به نخیله شود
لغت نامه دهخدا
(نَدْ دا خَ / خِ)
موضعی است در نزدیکی کوفه بر سمت شام. و آن جائی است که علی علیه السلام چون خبر قتل عامل انبار بدو رسید بدانجا رفت و خطبۀ مشهورش را در ذم کوفیان قرائت فرمود و در آن گفت: اللهم انی لقد مللتهم و ملونی فارحنی منهم، و خود چند روزی پس از این خطبه کشته شد. (از معجم البلدان). نام موضعی در عراق که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام باخوارج جنگ فرمود. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ جَ / جِ)
ماحصل کار. (ناظم الاطباء). چیزی که از چیز دیگر حاصل شده باشد. (فرهنگ نظام). هر آنچه از پیروی کاری بالضروره حاصل گردد. (ناظم الاطباء) ، ثمر. بار. بر. اثر. (ناظم الاطباء). حاصل. (آنندراج) (ناظم الاطباء). محصول. مولود: حاصل کارها پدید آمد و خردمندان دانستند که آنهمه نتیجۀ آن یک خلوت است. (تاریخ بیهقی). شرمگنی نتیجۀ ایمان است و بینوائی نتیجۀ شرمگنی است. (قابوسنامه).
از آنچنان پدر آری چنین پسر زاید
ز آفتاب نتیجه شگفت نیست ضیا.
مسعودسعد.
سایلان را ز دست تو نه عجب
گر نتیجه همه عطا باشد.
مسعودسعد.
سخن نتیجۀ جان است جان چرا کاهم
گمان مبر که چو پروانه دشمن جانم.
مسعودسعد.
گر عقلت این سخن نپذیرد که گفته ام
آن عقل را نتیجۀ دیوانگی شمر.
خاقانی.
یارب چو فضل کردی و جان بازدادیم
رحمی بکن نتیجۀ جان نیز بازده.
خاقانی.
- نتیجۀ کلام، حاصل کلام. (ناظم الاطباء). ماحصل گفتار. خلاصۀ سخن.
، هم سن. (منتهی الارب). بچه ای که با بچۀ دیگر هم سال باشد. (ناظم الاطباء). دو گوسپند هم سن را نتیجه گویند. (از اقرب الموارد) : شاتان نتیجه، دو گوسپند هم سن. (منتهی الارب) ، بچۀ ستور. (ناظم الاطباء). زادۀ حیوان. (فرهنگ نظام). بچۀ شتر، ولد. (اقرب الموارد). نسل. فرزند. (ناظم الاطباء). فرزند انسان. (فرهنگ نظام). زاده:
شاد باش ای نتیجۀ حیدر
دیر زی ای نبیرۀرستم.
سوزنی.
به مرگ خواجه فلان هیچ کم نگشت جهان
که قایم است مقامش نتیجۀ قابل.
سعدی.
، پشت سیم از اولاد بدین ترتیب: اول ولد، دوم نبه یا نوه، سوم نتیجه. (یادداشت مؤلف). فرزند نوه، فایده. (آنندراج) (ناظم الاطباء). جدوی. سود. بهره. منفعت. نفع. ثمره. اثر، مکافات. پاداش. جزا. (ناظم الاطباء) :
هرکه آرد به روی نیکان بد
هم نتیجه ی بدش به پی سپرد.
خاقانی.
، سرانجام. عاقبت. (ناظم الاطباء). خاتمت. آخر، بیرون آورده شده، تراشیده شده. (آنندراج) (غیاث اللغات) ، (اصطلاح منطق) حکمی که حاصل می شود از امتزاج صغری و کبری به انداختن لفظ مکرر که آن را حد وسط گویند. (ناظم الاطباء). آن را ردف نیز گویند. (مفاتیح). قضیۀ لازمی که ازقیاس حاصل می شود. (از کشاف اصطلاحات الفنون). قضیۀ ثالث و لازمی که از ترتیب دو مقدمۀ بدیهی یا به اثبات رسیده حاصل گردد. مثلاً: 1- سقراط انسان است. 2- هر انسانی فانی است. پس: 3- سقراط فانی است. قضیۀ اول را صغری نامند و قضیۀ دوم را کبری، مفهوم ’انسان’ که در صغری و کبری هر دو وجود دارد ’حد وسط’ است که باحذف آن نتیجه یعنی قضیۀ سوم به دست می آید. رجوع به قیاس شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نتیجه
تصویر نتیجه
ماحصل، ثمر، بار، اثر، حاصل
فرهنگ لغت هوشیار
نسیجه در فارسی مونث نسیج بافته مونث نسیج بافته منسوج، واحدنسیج یک منسوج، جمع نسائج (نسایج)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نتیجه
تصویر نتیجه
((نَ جِ))
حاصل، به دست آمده، نسل، زاده، سرانجام و عاقبت، جمع نتایج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نتیجه
تصویر نتیجه
بازده، هوده، پیامد، دستاورد، سرانجام، فرجام، برآیند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نتیجه
تصویر نتیجه
نتيجةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از نتیجه
تصویر نتیجه
Result
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نتیجه
تصویر نتیجه
(FR) résultat
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نتیجه
تصویر نتیجه
результат
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نتیجه
تصویر نتیجه
תוצאה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از نتیجه
تصویر نتیجه
(PT) resultado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نتیجه
تصویر نتیجه
(PL) wynik
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نتیجه
تصویر نتیجه
نتیجہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از نتیجه
تصویر نتیجه
ผลลัพธ์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از نتیجه
تصویر نتیجه
结果
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نتیجه
تصویر نتیجه
結果
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از نتیجه
تصویر نتیجه
результат
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نتیجه
تصویر نتیجه
(SW) matokeo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از نتیجه
تصویر نتیجه
결과
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نتیجه
تصویر نتیجه
(TR) sonuç
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از نتیجه
تصویر نتیجه
(ID) hasil
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نتیجه
تصویر نتیجه
परिणाम
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نتیجه
تصویر نتیجه
(IT) risultato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نتیجه
تصویر نتیجه
(ES) resultado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نتیجه
تصویر نتیجه
(DE) Ergebnis
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نتیجه
تصویر نتیجه
(NL) resultaat
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نتیجه
تصویر نتیجه
ফলাফল
دیکشنری فارسی به بنگالی