دهی است از دهستان آجرلو از بخش مرکزی شهرستان مراغه، در 64 هزارگزی جنوب شرقی مراغه و 35 هزارگزی شمال شرقی جادۀ شاهین دژ به میاندوآب، در ناحیۀ کوهستانی معتدل هوائی واقع است و 303 تن سکنه دارد. آبش از چشمه سارها و محصولش غلات و نخود و بادام و بزرک و شغل اهالی زراعت و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان آجرلو از بخش مرکزی شهرستان مراغه، در 64 هزارگزی جنوب شرقی مراغه و 35 هزارگزی شمال شرقی جادۀ شاهین دژ به میاندوآب، در ناحیۀ کوهستانی معتدل هوائی واقع است و 303 تن سکنه دارد. آبش از چشمه سارها و محصولش غلات و نخود و بادام و بزرک و شغل اهالی زراعت و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
گلو: ز دیدار خیزد هزار آرزوی ز چشم است گویند رژدی گلوی. ابوشکور (لغت فرس ص 98 و 99). و رجوع به گلو شود. - گلوی لب گرفتن، کنایه از خاموش گردانیدن. (آنندراج) : شریان ز پوست پر کن و بر کام تیغ نه لب راگلو مگیر، ز قاتل امان مخواه. عرفی (از آنندراج)
گلو: ز دیدار خیزد هزار آرزوی ز چشم است گویند رژدی گلوی. ابوشکور (لغت فرس ص 98 و 99). و رجوع به گلو شود. - گلوی لب گرفتن، کنایه از خاموش گردانیدن. (آنندراج) : شریان ز پوست پر کن و بر کام تیغ نه لب راگلو مگیر، ز قاتل امان مخواه. عرفی (از آنندراج)