جدول جو
جدول جو

معنی نخچیرجوی - جستجوی لغت در جدول جو

نخچیرجوی
(تَ / تِ)
آرزومند شکار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دُ بَ هََ زَ)
نخجیرجو. شکارجوینده. که در طلب شکار است. که بجستجوی شکار است. شکارچی:
مرا اسیر گرفته بتی گرفته اسیر
شگفت نیست که نخجیرجوی شد نخجیر.
منطقی.
سوی مرز تورانش بنهاد روی
چو شیر دژآگاه نخجیرجوی.
فردوسی.
سوی تور شد شاه نخجیرجوی
جهان دید یکسر پر از رنگ و بوی.
فردوسی.
به نخجیر کردن به دشت دغوی
ابا باز و شیران نخجیرجوی.
فردوسی.
، مجازاً، غنیمت طلب. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
عمل نخچیرسوز. رجوع به نخچیرسوز شود
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ)
آنکه در صید و شکار اسراف میکند. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
عمل نخجیرجوی. رجوع به نخجیرجوی شود
لغت نامه دهخدا
(دَ لَ)
نخجیرجوی. شکارجوینده. که در جستجوی شکار است. شکارچی. صیاد
لغت نامه دهخدا
تصویری از نخچیرجویی
تصویر نخچیرجویی
عمل وشغل نخچیرجوی صیادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نخچیرسوزی
تصویر نخچیرسوزی
عمل نخچیرسوزشکارافکنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نخچیرسوز
تصویر نخچیرسوز
آنکه درشکاراسراف کندشکارافکن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نخچیرزنی
تصویر نخچیرزنی
عمل وشغل نخچیرزن صیادی
فرهنگ لغت هوشیار