ضیاءالدین (سید...) هندی بدایونی، متخلص به نخشبی. از نویسندگان وپارسی گویان هند و مرید شیخ نظام الدین اولیاست. سلک السلوک و عشرۀ مبشره و طوطی نامه از تصنیفات اوست. وی به سال 750 هجری قمری در دهلی وفات یافت. او راست: لاله یک داغ به دل دارد و عالم داند من دوصد داغ به دل دارم و کس محرم نیست. دراین دوران که دور بی وفایی است مرا با بی وفائی آشنایی است اگر گویم ببین در من بگوید ضیائی نخشبی این خودنمایی است. (از تذکرۀ صبح گلشن ص 511) (قاموس الاعلام ج 6). و نیز رجوع به ریحانهالادب ج 4 ص 179 و تذکرۀ حسینی ص 342 و سفینۀ خوشگو شود
ضیاءالدین (سید...) هندی بدایونی، متخلص به نخشبی. از نویسندگان وپارسی گویان هند و مرید شیخ نظام الدین اولیاست. سلک السلوک و عشرۀ مبشره و طوطی نامه از تصنیفات اوست. وی به سال 750 هجری قمری در دهلی وفات یافت. او راست: لاله یک داغ به دل دارد و عالم داند من دوصد داغ به دل دارم و کس محرم نیست. دراین دوران که دور بی وفایی است مرا با بی وفائی آشنایی است اگر گویم ببین در من بگوید ضیائی نخشبی این خودنمایی است. (از تذکرۀ صبح گلشن ص 511) (قاموس الاعلام ج 6). و نیز رجوع به ریحانهالادب ج 4 ص 179 و تذکرۀ حسینی ص 342 و سفینۀ خوشگو شود
منسوب است به خشبیه که طایفه ای از روافض اند وبه هر یک از آنان خشبی گویند. (از انساب سمعانی) منسوب است به خشبه که موضعی است در افریقا. (از انساب سمعانی)
منسوب است به خشبیه که طایفه ای از روافض اند وبه هر یک از آنان خشبی گویند. (از انساب سمعانی) منسوب است به خشبه که موضعی است در افریقا. (از انساب سمعانی)
شهری به بخارا که جغرافی نویسان اسلامی آن را ’نسف’هم نامیده اند. این شهر در درۀ کشکه دریا قرار داشته است، نخشب در جادۀ بخارا به بلخ، به مسافت چهارروزه راه از بخارا و هشت روزه از بلخ، واقع بوده است. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). نام شهری است از ترکستان که آن را به ترکی قرشی گویند. (برهان قاطع). شهری است به صغد. (دمشقی). نسف. (دمشقی) (منتهی الارب). شهری است (به ماوراءالنهر) ، بسیارنعمت و آبادان و با کشت و برز بسیار و او را یک رود است که اندر میان شهر بگذرد. (حدود العالم). شهری نزدیک بخارا. (ابن بطوطه). شهری است به ماوراءالنهر معروف که از آنجاتا شهر کش دوروزه راه باشد و تا بخارا و سمرقند سه روزه راه، و آن را نسف نیز گویند و همانا نسف معرب نخشب است. (از انجمن آرا) (از آنندراج). از بلاد ماورأالنهر و مابین جیحون و سمرقند و تاشکند، در 150هزارگزی بخارا واقع است، شهری بزرگ و پرجمعیت است و دهات بسیاری دارد، و آن بزرگترین و معمورترین و زیباترین بلاد ماوراءالنهر است. نام دیگر آن نسف است و در این اواخر به قارشی معروف گشته به مناسبت نهر قارشی که ازوسط آن می گذرد. (ریحانهالادب ج 4 ص 179) : چونزدیک شهر بخارا رسید همه دشت نخشب سپه گسترید. فردوسی. تا بود سیستان برابر بست تا بود کش برابر نخشب. فرخی. ماه را گر خلاف او طلبد مطلب جز به چاه نخشب باز. فرخی. روزی از وی طلب نه از مکسب از فلک ماه جو نه از نخشب. سنائی. زنهار تا حواله به نخشب نیفکنی کاین خواهش از تو هست نه از اهل نخشب است. سوزنی. ز شهر نخشب چون رو به سونخ آوردم نسیم جود وی آمد به من ز هر فرسخ. سوزنی. ازاو اصیل تر از اهل خطۀ نخشب نرانده نوک قلم بر جریدۀ دفتر. سوزنی. مهلب در سنۀ تسعوسبعین از هجرت به خراسان آمد و کش و نخشب بگشاد. (تاریخ بیهق ص 85). چون ماه نخشبند مزور از آن چو من انجم فروز گنبد هر انجمن نیند. خاقانی. مگزین در دونان چو بود صدر قناعت منگر مه نخشب چو بود ماه جهانتاب. خاقانی. صبح برآمد ز کوه چون مه نخشب ز چاه ماه برآمد به صبح چون دم ماهی ز آب. خاقانی. نه ماه آئینۀ سیماب داده چو ماه نخشب از سیماب زاده. نظامی. - ماه نخشب. رجوع به همین کلمه و نیز رجوع به حکیم بن عطا شود
شهری به بخارا که جغرافی نویسان اسلامی آن را ’نسف’هم نامیده اند. این شهر در درۀ کشکه دریا قرار داشته است، نخشب در جادۀ بخارا به بلخ، به مسافت چهارروزه راه از بخارا و هشت روزه از بلخ، واقع بوده است. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). نام شهری است از ترکستان که آن را به ترکی قَرْشی گویند. (برهان قاطع). شهری است به صغد. (دمشقی). نسف. (دمشقی) (منتهی الارب). شهری است (به ماوراءالنهر) ، بسیارنعمت و آبادان و با کشت و برز بسیار و او را یک رود است که اندر میان شهر بگذرد. (حدود العالم). شهری نزدیک بخارا. (ابن بطوطه). شهری است به ماوراءالنهر معروف که از آنجاتا شهر کش دوروزه راه باشد و تا بخارا و سمرقند سه روزه راه، و آن را نسف نیز گویند و همانا نسف معرب نخشب است. (از انجمن آرا) (از آنندراج). از بلاد ماورأالنهر و مابین جیحون و سمرقند و تاشکند، در 150هزارگزی بخارا واقع است، شهری بزرگ و پرجمعیت است و دهات بسیاری دارد، و آن بزرگترین و معمورترین و زیباترین ِ بلاد ماوراءالنهر است. نام دیگر آن نسف است و در این اواخر به قارشی معروف گشته به مناسبت نهر قارشی که ازوسط آن می گذرد. (ریحانهالادب ج 4 ص 179) : چونزدیک شهر بخارا رسید همه دشت نخشب سپه گسترید. فردوسی. تا بود سیستان برابر بُست تا بود کش برابر نخشب. فرخی. ماه را گر خلاف او طلبد مطلب جز به چاه نخشب باز. فرخی. روزی از وی طلب نه از مکسب از فلک ماه جو نه از نخشب. سنائی. زنهار تا حواله به نخشب نیفکنی کاین خواهش از تو هست نه از اهل نخشب است. سوزنی. ز شهر نخشب چون رو به سونخ آوردم نسیم جود وی آمد به من ز هر فرسخ. سوزنی. ازاو اصیل تر از اهل خطۀ نخشب نرانده نوک قلم بر جریدۀ دفتر. سوزنی. مهلب در سنۀ تسعوسبعین از هجرت به خراسان آمد و کش و نخشب بگشاد. (تاریخ بیهق ص 85). چون ماه نخشبند مزور از آن چو من انجم فروز گنبد هر انجمن نیند. خاقانی. مگزین درِ دونان چو بود صدر قناعت منگر مه نخشب چو بود ماه جهانتاب. خاقانی. صبح برآمد ز کوه چون مه نخشب ز چاه ماه برآمد به صبح چون دم ماهی ز آب. خاقانی. نه ماه آئینۀ سیماب داده چو ماه نخشب از سیماب زاده. نظامی. - ماه نخشب. رجوع به همین کلمه و نیز رجوع به حکیم بن عطا شود
عسکر بن حسین نخشبی (نسفی). از اجلۀ مشایخ خراسان و سادات ایشان. او از فحول رحالین متصوفه بود و بوادی جمله بتجرید گذاشتی. وفات او اندر بادیۀ بصره بود و از وی می آید که گفت الفقیر قوته ماوجد و لباسه ماستر و مسکنه حیث نزل. هجویری و بعضی نام او را عسکر بن محمد بن حصین گفته اند، و او از مشایخ صوفیۀ خراسان و در مائۀ سوم بود و گویند در 245 هجری قمری در بادیۀ بصره درگذشته و جسد او را ددگان در چندین سال که بدانجا ببود نخوردند
عسکر بن حسین نخشبی (نسفی). از اجلۀ مشایخ خراسان و سادات ایشان. او از فحول رحالین متصوفه بود و بوادی جمله بتجرید گذاشتی. وفات او اندر بادیۀ بصره بود و از وی می آید که گفت الفقیر قوته ماوجد و لباسه ماستر و مسکنه حیث نزل. هجویری و بعضی نام او را عسکر بن محمد بن حصین گفته اند، و او از مشایخ صوفیۀ خراسان و در مائۀ سوم بود و گویند در 245 هجری قمری در بادیۀ بصره درگذشته و جسد او را ددگان در چندین سال که بدانجا ببود نخوردند
زاهد نخشبی، ابن احمد. محدث است. (منتهی الارب). اصطلاح محدث در فقه، تفسیر و کلام نیز تأثیرگذار بوده است، چرا که بسیاری از احکام دینی، ریشه در روایات نبوی دارند. محدثان با گردآوری دقیق احادیث، منابع فقهی را شکل دادند و به فقها کمک کردند تا براساس سنت صحیح، فتوا صادر کنند. بدون تلاش های محدثان، امکان استخراج صحیح احکام از منابع اسلامی بسیار دشوار می شد.
زاهد نخشبی، ابن احمد. محدث است. (منتهی الارب). اصطلاح محدث در فقه، تفسیر و کلام نیز تأثیرگذار بوده است، چرا که بسیاری از احکام دینی، ریشه در روایات نبوی دارند. محدثان با گردآوری دقیق احادیث، منابع فقهی را شکل دادند و به فقها کمک کردند تا براساس سنت صحیح، فتوا صادر کنند. بدون تلاش های محدثان، امکان استخراج صحیح احکام از منابع اسلامی بسیار دشوار می شد.
نخشبی، یکی از ادبا و زهاد، وی از وطن خود نخشب بهندوستان رفت و بدانجا بسال 751 هجری قمری درگذشت، ضیاء نخشبی در هندوستان بزبان سانسکریت آشنا شد و از آن زبان چند کتاب ترجمه کرد و در دستگاه سلاطین خلج در آن دیار راه یافت و برخی از کتب خود را بنام مبارک شاه خلج 717- 721) تألیف کرد، مشهورترین تألیفات ضیاء نخشبی کتاب طوطی نامه است که اصل آن هندی بوده و این مرد آن را بسال 730 به لباس عبارت فارسی سلیس درآورد و آن کتاب که متضمن یک عده قصه و حکایت است بغالب زبانها ترجمه شده، و اصل کتاب چهل طوطی معروف همین کتابست، (تاریخ مغول اقبال ص 528)، در قاموس الاعلام ترکی آمده که وی دو کتاب داستانی بنام طوطی نامه و گلریز از هندی بفارسی ترجمه کرده ونیز کتاب ’لذهالنساء’ از نوشته های ادیبانۀ اوست
نخشبی، یکی از ادبا و زهاد، وی از وطن خود نخشب بهندوستان رفت و بدانجا بسال 751 هجری قمری درگذشت، ضیاء نخشبی در هندوستان بزبان سانسکریت آشنا شد و از آن زبان چند کتاب ترجمه کرد و در دستگاه سلاطین خلج در آن دیار راه یافت و برخی از کتب خود را بنام مبارک شاه خلج 717- 721) تألیف کرد، مشهورترین تألیفات ضیاء نخشبی کتاب طوطی نامه است که اصل آن هندی بوده و این مرد آن را بسال 730 به لباس عبارت فارسی سلیس درآورد و آن کتاب که متضمن یک عده قصه و حکایت است بغالب زبانها ترجمه شده، و اصل کتاب چهل طوطی معروف همین کتابست، (تاریخ مغول اقبال ص 528)، در قاموس الاعلام ترکی آمده که وی دو کتاب داستانی بنام طوطی نامه و گلریز از هندی بفارسی ترجمه کرده ونیز کتاب ’لذهالنساء’ از نوشته های ادیبانۀ اوست