جدول جو
جدول جو

معنی نحواء - جستجوی لغت در جدول جو

نحواء
(نُ حَ)
لرزه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). رعده. (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد) ، یازیدگی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). تمطی. (معجم متن اللغه) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نُ قَ)
جمع واژۀ نقی ّ. رجوع به نقی ّ شود
لغت نامه دهخدا
(حَ)
حواءه. آواز. (منتهی الارب). آواز و صدا. (ناظم الاطباء). صوت. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(حَوْ وا)
سیاه. (منتهی الارب). ج، حوّ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، گیاه مایل بسیاهی از بسیاری سبزی. (منتهی الارب) ، مؤنث احوی: شفه حوا، لب سرخ مایل بسیاهی، رجل حواء، مرد مارگیر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مار افسونی. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(حَو وا)
نام صورتی از صور فلکیه از ناحیۀ شمالی و آنرا بر صورت مردی مارافسای توهم کرده اند. ماری به دست گرفته و آن بیست وچهار کوکب است و خارج از صورت پنج کوکب است. و صورت مار این مارافسای را حیه نامند. (از جهان دانش). نام صورت هشتم از نوزده صورت فلکی شمالی قدماست. (مفاتیح العلوم). و رجوع به التفهیم شود
لغت نامه دهخدا
(حُوْ وا)
سبزی و گیاهی است که بزمین میچسبد برنگ گرگ. یکی آن حوائه است. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
خانه های مردم بر یکجا از خرگاه و جز آن. ج، احویه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نَقْ)
امراءه نقواء، زن باریک بینی. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مؤنث انقی ̍. (از اقرب الموارد). رجوع به انقی شود
لغت نامه دهخدا
(نُ حَ)
جمع واژۀ نحیر. رجوع به نحیر شود
لغت نامه دهخدا
(نُ حَ)
جمع واژۀ نحیف. رجوع به نحیف شود
لغت نامه دهخدا
(نُ جَ)
یازیدن. یا آن نحواء است با حای مهمله. (منتهی الارب). رجوع به نحواء شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
چاه فراخ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(فَحْ)
دیگ افزار. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). فحا. رجوع به فحا شود، مقصود از سخن. (مهذب الاسماء). فحوی. رجوع به فحوی شود
لغت نامه دهخدا
(حَ)
ناقه حنواء، ناقۀ گوژپشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مؤنث احنی به معنی گوژپشت و منحنی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
جمع واژۀ نحی. رجوع به نحی (ن / ن / ن ) شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نحفاء
تصویر نحفاء
جمع نحیف، لاغران نزاران
فرهنگ لغت هوشیار
راز و نیاز (در تازی واژگان نجواء و نجوی هر دو آمده است نجوی افزوده بر نجواء مانک های دیگری نیز دارد که در جای خود خواهد آمد)
فرهنگ لغت هوشیار