- نحسی (نَ)
بداختری. نافرجامی. شآمت. (از ناظم الاطباء). نامبارکی. شومی. مبارک نبودن. نحس بودن. نحوست:
به قدر هنر جست باید محل
بلندی و نحسی مکن چون زحل.
سعدی.
، در تداول، بدادائی. بدپک وپوزی. بهانه گیری بیجا. ننگی
به قدر هنر جست باید محل
بلندی و نحسی مکن چون زحل.
سعدی.
، در تداول، بدادائی. بدپک وپوزی. بهانه گیری بیجا. ننگی
