نی یا چوب دراز و سخت که بر سر آن آهن نوک تیز نصب کنند نیزۀ آتشین: کنایه از شعاع آفتاب نیزۀ خطی: نیزۀ راست و بلندی که از محلی در بحرین به نام الخط می آورده اند
نی یا چوب دراز و سخت که بر سر آن آهن نوک تیز نصب کنند نیزۀ آتشین: کنایه از شعاع آفتاب نیزۀ خطی: نیزۀ راست و بلندی که از محلی در بحرین به نام الخط می آورده اند
مذهبی که کسی بر خود ببندد و به خود نسبت کند. (ناظم الاطباء). دعوی. (المنجد). دینی که از جانب خدای تعالی نیامده باشد. (یادداشت مؤلف) ، مذهب. دیانت. (المنجد). ملت. دیانت. (یادداشت مؤلف) ، (اصطلاح فقه) هبه. (یادداشت مؤلف). بخشش مال غیرمنقول مقابل هدیه که بخشش مال منقول است. (حقوق مدنی تألیف عمید)
مذهبی که کسی بر خود ببندد و به خود نسبت کند. (ناظم الاطباء). دعوی. (المنجد). دینی که از جانب خدای تعالی نیامده باشد. (یادداشت مؤلف) ، مذهب. دیانت. (المنجد). ملت. دیانت. (یادداشت مؤلف) ، (اصطلاح فقه) هبه. (یادداشت مؤلف). بخشش مال غیرمنقول مقابل هدیه که بخشش مال منقول است. (حقوق مدنی تألیف عمید)
بیماریی است در سینۀ اسب و شتر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). علتی است که در سینۀ اسب و شتر پیدا شود وبهبود نیابد. (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، واحد نحط است. (المنجد). رجوع به نحط شود
بیماریی است در سینۀ اسب و شتر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). علتی است که در سینۀ اسب و شتر پیدا شود وبهبود نیابد. (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، واحد نحط است. (المنجد). رجوع به نحط شود
رجل نبزه، مرد که اکثر لقب گذارد مردم را. (منتهی الارب) (آنندراج). مردی که بر مردمان بیشتر لقب گذارد. (از ناظم الاطباء). که بسیار بر مردمان لقب نهد. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه)
رجل نبزه، مرد که اکثر لقب گذارد مردم را. (منتهی الارب) (آنندراج). مردی که بر مردمان بیشتر لقب گذارد. (از ناظم الاطباء). که بسیار بر مردمان لقب نهد. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه)