جدول جو
جدول جو

معنی نجویدنی - جستجوی لغت در جدول جو

نجویدنی
(نَ جَ دَ)
که جویدنی نیست. که قابل جویدن نیست. مقابل جویدنی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ)
از ’تاویدن’ + ’ی’ (مزید مؤخر لیاقت). تابیدنی. رجوع به تاویدن و تابیدن شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
شنیدنی. قابل استماع
لغت نامه دهخدا
(گُ دَ)
آنچه بگنجد. آنچه درخور گنجیدن باشد. و رجوع به گنجیدن شود
لغت نامه دهخدا
(گِ رَ دَ)
ایمان آوردنی. اعتقادکردنی. درخور ایمان. قابل اعتقاد. لایق گرویدن
لغت نامه دهخدا
(لَ دَ)
درخور لنجیدن. بیرون کشیدنی. آختنی. آهختنی. که لنجیدن و آختن آن ضروری است
لغت نامه دهخدا
(سَ دَ)
درخور سنجیدن. از در سنجیدن، موزون. وزن. کشیدنی
لغت نامه دهخدا
(دی دَ)
غیرمرئی. ناپدید. چیز دیده نشده. خارج از نظر. هر چیزی که نمیتوان آن را دید. (ناظم الاطباء). مالا یدرکه الابصار، چیزی که دیدنش ممکن نیست:
چنین گفت با کید کان چار چیز
که کس را به گیتی نبوده ست نیز
همی شاه خواهد که داندکه چیست
که نادیدنی یا که نابودنیست.
فردوسی.
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنیست آن بینی.
هاتف.
، آنچه که قابل دیدن نباشد. (آنندراج). چیزی که شایستۀ دیدن نباشد. (ناظم الاطباء). چیزی که دیدن آن روا نیست. که نباید آن را دید:
خردمندی آن راست کز هر چه هست
چو نادیدنی بود از او دیده بست.
نظامی.
بگردان ز نادیدنی دیده ام
مده دست بر ناپسندیده ام.
سعدی.
مرا بیزار کرد از اهل دولت دیدن دربان
به یک دیدن ز صد نادیدنی آزاد گردیدم.
صائب.
از بزرگان دیدن دربان مرا دلسرد ساخت
کرد یک دیدن ز صد نادیدنی آزاده ام.
صائب
لغت نامه دهخدا
تصویری از نوشیدنی
تصویر نوشیدنی
آنچه که لایق نوشیدن است، آنچه که بنوشد: (نوشیدنی سرد موجود است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنجیدنی
تصویر گنجیدنی
آنچه در خور گنجیدن باشد
فرهنگ لغت هوشیار
مایل بدوستی و معاشرت و موانست با مردم نبودن، مقابل جوشیدن، نجوشیدن با مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نادیدنی
تصویر نادیدنی
آنچه که قابل رویت نیست، غیر مرئی مقابل دیدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازیدنی
تصویر نازیدنی
آنکه قابل نازیدن و تفاخراست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
مضغٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
Chewable
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
mâchable
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
masticabile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
жевательный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
kaubar
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
жувальний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
żujący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
可咀嚼的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
mastigável
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
چبانے کے قابل
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
masticable
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
চিবানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
inayoweza kutafunwa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
çiğnenebilir
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
噛むことができる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
ניתן ללעוס
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
चबाने योग्य
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
bisa dikunyah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
เคี้ยวได้
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
kauwbaar
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از جویدنی
تصویر جویدنی
씹을 수 있는
دیکشنری فارسی به کره ای