جدول جو
جدول جو

معنی نجنجه - جستجوی لغت در جدول جو

نجنجه
(عَ یَ)
بازداشتن. (منتهی الارب) (آنندراج). منع کردن کسی را از چیزی. (از اقرب الموارد) ، قصد کردن به کاری بی کوشش. (منتهی الارب) (آنندراج) ، دل دهی (؟) و تردد کردن در رای. (منتهی الارب) (آنندراج) : نجنج فی رأیه، تحیر و اضطرب. (تاج العروس). یقال: نجنج امره، اذا هم ّبه و لم یعزم علیه. (منتهی الارب) ، جنبانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). به حرکت درآوردن. (اقرب الموارد) ، دیگرباره آوردن بر آب شتران را. (منتهی الارب) (از آنندراج). بازآوردن شتران را بر حوض. (از اقرب الموارد) ، گرد برگردیدن وقت ترس. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس) ، در منزل بهاری اقامت کردن قوم در تابستان سپس آن به سوی آب وارد شدن آنها. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ هََ)
دهی است از دهستان ترک شهرستان ملایر. در 23 هزارگزی شهر ملایر و 3 هزارگزی جادۀ ملایر به همدان، در منطقۀ کوهستانی معتدل هوایی واقع است و 594 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و صیفی و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری و قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(نُ بَ)
دهی است از دهستان نمشیر شهرستان سقز، در 26 هزارگزی شمال غربی بانه و 715 هزارگزی شمال شرقی جادۀ بانه به سردشت، در منطقه ای کوهستانی و سردسیر واقع است و 260 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و توتون و ماش است. این ده به دو قسمت بنام نجنۀ بالا و نجنۀ پائین تقسیم شده است، فاصله این دو قسمت 4 هزار گز است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا