- نجابت
- نیک نهادی
معنی نجابت - جستجوی لغت در جدول جو
- نجابت
- نجیب بودن، اصیل و پاک نژاد بودن، بزرگوار و گرامی بودن، حیا، پاک دامنی
- نجابت
- اصالت، بزرگواری، نجیب بودن
- نجابت ((نِ بَ))
- پاک نژادی، بزرگواری
- نجابت
- Nobility
- نجابت
- nobreza
- نجابت
- szlachta
- نجابت
- благородство
- نجابت
- шляхетність
- نجابت
- nobleza
- نجابت
- noblesse
- نجابت
- nobiltà
- نجابت
- कुलीनता
- نجابت
- আভিজ্ঞান
- نجابت
- kebangsawanan
- نجابت
- soyluluk
- نجابت
- אצילות
- نجابت
- ขุนนาง
- نجابت
- نجابت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
برآوردن حاجت کسی، قبول کردن
پاسخ، برآوری، پاسخ دادن
دور شدن، جلب شدن، جنب شدگی، نجس شدن
شغل پرده داری
حرفه نجّار، درودگری
شغل حاجب، پرده داری، دربانی
هر چیز نجس، کنایه از پلیدی، ناپاکی
رئیس و نقیب قوم شدن، پیشوایی، رهبری
جانشینی، قائم مقامی، جانشین شدن، به جای کسی نشستن، به جای کسی امری را انجام دادن