مصغر عثیثه، متۀ خرد و ضعیف. منه المثل عثیثه تقرم جلداً أملساً، یعنی کرمک ضعیف پوست تابان را خوردن میخواهد، در حق کسی گویند که در چیزی فوق طاقت خود کوشش کند و نتواند که برسد و بر آن قادر شود. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد)
مصغر عَثیثه، متۀ خرد و ضعیف. منه المثل عثیثه تقرم جلداً أملساً، یعنی کرمک ضعیف پوست تابان را خوردن میخواهد، در حق کسی گویند که در چیزی فوق طاقت خود کوشش کند و نتواند که برسد و بر آن قادر شود. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد)
خاک جوی و چاه. (از تاج العروس). خاکی که با حفر چاه یا نهر برآورند، یا خاکی که در پیرامون چاه یا جوی باشد. (از اقرب الموارد). خاک و گل و لجنی که از تک چاه یا از تک جوی برآورند. (ناظم الاطباء). خاک که از چاه برآورند. (از مهذب الاسماء). ج، نبائث، سر. راز. (از اقرب الموارد) ، کینه که در سینه نهان بود. (از معجم متن اللغه) ج، نبائث. یقال: ظهرت نبائثهم و لم تخف خبائثهم. (اقرب الموارد) ، نبیثه السبع، گوشتی که جانوران در خاک پنهان کنند، ذخیره وقت حاجت و ضرورت را. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه)
خاک جوی و چاه. (از تاج العروس). خاکی که با حفر چاه یا نهر برآورند، یا خاکی که در پیرامون چاه یا جوی باشد. (از اقرب الموارد). خاک و گل و لجنی که از تک چاه یا از تک جوی برآورند. (ناظم الاطباء). خاک که از چاه برآورند. (از مهذب الاسماء). ج، نبائث، سِر. راز. (از اقرب الموارد) ، کینه که در سینه نهان بود. (از معجم متن اللغه) ج، نبائث. یقال: ظهرت نبائثهم و لم تخف خبائثهم. (اقرب الموارد) ، نبیثه السبع، گوشتی که جانوران در خاک پنهان کنند، ذخیره وقت حاجت و ضرورت را. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه)
خاک چاه که برآرند. (منتهی الارب) (آنندراج). خاکی که از چاه برآرند. (ناظم الاطباء) (مهذب الاسما). نثاله. (اقرب الموارد) ، باقی مانده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بقیه. (اقرب الموارد) ، گوشت فربه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، صاحب بحرالجواهر گوید: النثیله، للجفیه. و این معنی را در جای دیگر نیافتم، شایددر اصطلاح اطباء این معنی میدهد. (یادداشت مؤلف)
خاک چاه که برآرند. (منتهی الارب) (آنندراج). خاکی که از چاه برآرند. (ناظم الاطباء) (مهذب الاسما). نثاله. (اقرب الموارد) ، باقی مانده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بقیه. (اقرب الموارد) ، گوشت فربه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، صاحب بحرالجواهر گوید: النثیله، للجفیه. و این معنی را در جای دیگر نیافتم، شایددر اصطلاح اطباء این معنی میدهد. (یادداشت مؤلف)
خاک جوی و چاه. (منتهی الارب) (آنندراج). خاکی که از چاه و جوی برآورند. (ناظم الاطباء). نبیثه. خاک چاه و نهر یا آنچه گرد نهر باشد از خاک. (از اقرب الموارد) ، خبر که زشتی آن آشکار گردد. (منتهی الارب) (از آنندراج). آنچه از خبر زشت که آشکار گردد. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج، نجائث، کوشش. (منتهی الارب) (آنندراج) ، مجهود. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : بلغت نجیثته، أی بلغ مجهوده. (اقرب الموارد)
خاک جوی و چاه. (منتهی الارب) (آنندراج). خاکی که از چاه و جوی برآورند. (ناظم الاطباء). نبیثه. خاک چاه و نهر یا آنچه گرد نهر باشد از خاک. (از اقرب الموارد) ، خبر که زشتی آن آشکار گردد. (منتهی الارب) (از آنندراج). آنچه از خبر زشت که آشکار گردد. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج، نجائث، کوشش. (منتهی الارب) (آنندراج) ، مجهود. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : بلغت نجیثته، أی بلغ مجهوده. (اقرب الموارد)