امرأه نثول، زن که اکثر گوشت پاره پاره در دیگ اندازد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). زنی که گوشت را پاره پاره کرده در دیگ اندازد. (ناظم الاطباء)
امرأه نثول، زن که اکثر گوشت پاره پاره در دیگ اندازد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). زنی که گوشت را پاره پاره کرده در دیگ اندازد. (ناظم الاطباء)
ماهی نمکین که در آب و نمک تر دارند. (منتهی الارب) (آنندراج). ماهی شور که در آب و نمک نگاهدارند. (ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغه) (ازاقرب الموارد) ، قسمی ماهی است و آن غیر از شبوط است. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه) ، چاه دورتک که دلو از وی به بسیار کشیدن برآید. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغه) (از اقرب الموارد) ، دارو که در بینی افکنند. سعوط. (یادداشت مؤلف)
ماهی نمکین که در آب و نمک تر دارند. (منتهی الارب) (آنندراج). ماهی شور که در آب و نمک نگاهدارند. (ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغه) (ازاقرب الموارد) ، قسمی ماهی است و آن غیر از شبوط است. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه) ، چاه دورتک که دلو از وی به بسیار کشیدن برآید. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغه) (از اقرب الموارد) ، دارو که در بینی افکنند. سعوط. (یادداشت مؤلف)
فاش کردن خبر و جز آن را. (منتهی الارب) (آنندراج). به زبان آوردن و شایع کردن خبر را. (اقرب الموارد). آشکار کردن خبر. (تاج المصادر بیهقی) ، سخن آشکارا گفتن. (زوزنی) ، پراکندن. (منتهی الارب) (آنندراج). پراکنده و بخش کردن. (اقرب الموارد)
فاش کردن خبر و جز آن را. (منتهی الارب) (آنندراج). به زبان آوردن و شایع کردن خبر را. (اقرب الموارد). آشکار کردن خبر. (تاج المصادر بیهقی) ، سخن آشکارا گفتن. (زوزنی) ، پراکندن. (منتهی الارب) (آنندراج). پراکنده و بخش کردن. (اقرب الموارد)