جدول جو
جدول جو

معنی نتنی - جستجوی لغت در جدول جو

نتنی
(نَ نا)
تأنیث نتن. (از المنجد). رجوع به نتن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ختنی
تصویر ختنی
از مردم ختن، تهیه شده در ختن، برای مثال شنیدهام که مقالات سعدی از شیراز / همی برند به عالم چو نافۀ ختنی (سعدی۲ - ۵۹۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناتنی
تصویر ناتنی
برادر یا خواهری که از یک پدر و مادر نباشند، زن یا مرد نسبت به فرزند همسر خود
فرهنگ فارسی عمید
(بَ تَ)
پتنی. جمال الله هندی بتنی منسوب به پتنه از شهرهای هند. وی در 1501 میلادی در نهر والی گجرات بدنیا آمد و در مکه درس خواند و سپس به طریقۀ قادریه و سعدیه داخل گردید و در درگاه اکبرشاه مقامی یافت و سرانجام به قتل رسید. اوراست: ’مجمع البحار فی غریب التنزیل و تألیف الاخبار’ به عربی که در حدیث نوشته شده است. (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(حَ نا)
وقعت النبل حتنی، افتادند تیرها برابر و مساوی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خُ تَ)
داود بن سلیمان بن داود بن سلیمان ختنی. از فقیهان است او از ابوعلی بن سلیمان مرغینانی حدیث شنید و او را ابوحفص عمر بن محمد بن احمد نسفی در کتاب خود نام برده است. حجاج میگوید داود بن سلیمان برای اطلاع از مجموعات ومسموعات من قصد دیدار من کرد. (از انساب سمعانی)
علی متأخر که منسوب است به شهر ختن. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خُ تَ)
آنچه منسوب به ختن است و اغلب برای صفت نافه و خوبرویان بکار رود:
شنیده ام که مقالات سعدی از شیراز
همی برند بعالم چو نافۀ ختنی.
سعدی (خواتیم)
لغت نامه دهخدا
(پَ تَ)
پاتنی. پاتینی. طبقی که بدان غله افشانند. چچ:
بر سر از بسکه زر تازه کشد نرگس تر
پتنی بردو سرش چون دو سر میزان است.
اثیر اومانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناتنی
تصویر ناتنی
ناخواهری و نابرادری
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به نان. یادوست نانی آنکه بقصدتامین معاش اظهاردوستی کند، خدمتکاری که بازای خوراک خدمت کندو مزدی نگیرد
فرهنگ لغت هوشیار
آلتی چوبین و پنجه مانند که بدان خرمن باد دهند، سینی چوبی برای پاک کردن و افشاندن غله چچ پتنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناتنی
تصویر ناتنی
((تَ))
فرزندان یا خویشاوندانی که از یک پدر و مادر نباشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متنی
تصویر متنی
نصّيّةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از متنی
تصویر متنی
Contextual, Textual
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از متنی
تصویر متنی
contextuel, textuel
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از متنی
تصویر متنی
contextual, textual
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از متنی
تصویر متنی
bağlamsal, metinsel
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
متنی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از متنی
تصویر متنی
سیاقی , متنی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از متنی
تصویر متنی
প্রসঙ্গগত , গ্রন্থিক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از متنی
تصویر متنی
เชิงบริบท , ข้อความ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از متنی
تصویر متنی
wa muktadha, ya maandishi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از متنی
تصویر متنی
上下文的 , 文本的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از متنی
تصویر متنی
文脈の , 文章の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از متنی
تصویر متنی
kontextuell, textuell
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از متنی
تصویر متنی
הקשרי , טקסטואלי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از متنی
تصویر متنی
맥락의 , 텍스트의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از متنی
تصویر متنی
kontekstual, tekstual
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از متنی
تصویر متنی
contestuale, testuale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از متنی
تصویر متنی
contextual, textual
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از متنی
تصویر متنی
contextueel, tekstueel
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از متنی
تصویر متنی
контекстуальний , текстовий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از متنی
تصویر متنی
контекстуальный , текстовый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از متنی
تصویر متنی
kontekstualny, tekstowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از متنی
تصویر متنی
संदर्भात्मक , ग्रंथीय
دیکشنری فارسی به هندی