جدول جو
جدول جو

معنی نبیدخوار - جستجوی لغت در جدول جو

نبیدخوار
(دُنْ)
آنکه نبیذ خورد. شرابخوار. میگسار. باده نوش. میخواره:
گر رودزن رواست امام و نبیدخوار
اسبی است نیز آن که کند کودک از قصب.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
نبیدخوار
شراب خوارمیگسار
تصویری از نبیدخوار
تصویر نبیدخوار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دُنْ)
می خواره. شرابخواره. خمار: و مردمان (اخسیکت) مردمانی نبیدخواره اند. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ خوا / خا)
جانوری است مردارخوار. (آنندراج) (اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(دُنْ پَ رَ)
قاری. قرآن خوان:
موسیجه و قمری چو مقریانند
بر سروبنان هر یکی نبی خوان.
(منسوب به خسروانی)
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا)
بادخایه را گویند. (آنندراج). بادخایه است یعنی فتق. (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 159). رجوع به باد خصیه، بادخایه، بادخایگی، غری، بادخور، فتق و دبه خایگی شود.
لغت نامه دهخدا
(خا)
دهی است از دهستان حومه بخش بافت شهرستان سیرجان دارای 9 آبادی و 1200 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8) (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(گُ رَ دَ / دِ)
بدخوراک. (ناظم الاطباء). بدغذا. (یادداشت مؤلف). آنکه غذای بد خورد.
- بدخوار گردانیدن، بدخوراک کردن. اجداع، بدخوار گردانیدن مادر کودک را. (منتهی الارب) ، بی وقار و سبک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ خوا / خا)
مشکل. دشوار. سخت. (یادداشت مؤلف).
- بدخوار گشتن، دشوار و سخت شدن:
یکی کار بد خوار و دشوار گشت
ابا کرد کشورهمه یار گشت.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(خُرْ)
دهی از دهستان براکوه بخش جغتای شهرستان سبزوار است و 645 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نبیدخواره
تصویر نبیدخواره
شراب خوارمیگسار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نبی خوان
تصویر نبی خوان
قاری، قرآن خوان
فرهنگ لغت هوشیار
باده گساری، شراب خواری، عرق خوری، میگساری
فرهنگ واژه مترادف متضاد