جدول جو
جدول جو

معنی نبوءه - جستجوی لغت در جدول جو

نبوءه
(نُ ءَ)
نبوه. رجوع به نبوت و نبوه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(لَ بُ ءَ)
شیر ماده. لبوه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(نَ بَ وی یَ)
منسوب به نبی. نبوی
لغت نامه دهخدا
(نَ ءَ)
آواز نرم خفی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آواز نرم. (صراح). صوت خفی. (المنجد) (اقرب الموارد). صوت خفی یا خفیف. (معجم متن اللغه). آواز پوشیده. (مهذب الاسماء) ، صدای سگ. (منتهی الارب) (المنجد). بانگ سگ یا جرس. (از معجم متن اللغه). آواز سگ. (آنندراج). گفته اند: آواز سگها. (اقرب الموارد) ، غلظت و برآمدگی در زمین. النشز فی الارض. (معجم متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(عَ دَ قَ)
بازماندن شمشیر از کار. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به نبوت شود: سنان لسان و تیغ بیان و الشعراء یتبعهم الغاوون از هیبت جلال نبوّت در غمد کلال و نبوت بماند. (مقدمۀ حافظ) ، جفوه. (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد). ج، نبوات، اقامت. (معجم متن اللغه) ، برآمدن. بلندشدن. نباوت. (از منتهی الارب). رجوع به نباوت شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
خبر دادن از غیب یا آینده به الهام خدائی. (از المنجد) ، خبر دادن از خدا و آنچه بدو تعلق دارد. (از المنجد). پیغامبری. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نبوءه. نبوت. رجوع به نبوّت شود
لغت نامه دهخدا
(عُ ئو)
نب ء. رجوع به نب ء شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نبویه
تصویر نبویه
مونث نبوی
فرهنگ لغت هوشیار
نبوت در فارسی بیزاری رویگردانی دوری نبوت در فارسی آگاهاندن، پیامبری واژه نبوه از ریشه سریانی است بنگرید به نبی نفرت کردن دوری کردن، نفرت اعراض: وتفاوت نظم باعدم تناسب اجزاسبب گرانی شعروموجب ذوق است
فرهنگ لغت هوشیار