جدول جو
جدول جو

معنی نبریس - جستجوی لغت در جدول جو

نبریس
(نَ)
حاذق متبصر. (از معجم متن اللغه) (المنجد). زیرک شناسا به چیزی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نبراس
تصویر نبراس
چراغ، مصباح، سرنیزه
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
نرم و آسان کردن زمین را. (از قطر المحیط). نرم کردن زمین را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مرکّب از: آب + ریس، ریشه کلمه ارز و رز به معنی برنج، آشام، آشاب، آب چلو
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
نخ ریسنده. ریسندۀ نخ. نخ تاب. نخاخ. که از پنبه و پشم و جز آن نخ سازد
لغت نامه دهخدا
(نَ)
جمع واژۀ نبراس، بمعنی مصباح و چراغ. (اقرب الموارد). رجوع به نبراس شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
چند چاه به هم نزدیک مر بنی کلب را. (منتهی الارب) (آنندراج). نام چند چاه در عربستان. (ناظم الاطباء). شباک لبنی کلب. (معجم متن اللغه). چایهای نزدیک یکدیگر. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
طبیب حاذق بسیارنظر دقیقه شناس. (منتهی الارب) (از آنندراج). طبیب حاذق ماهر بسیار دقیق. (ناظم الاطباء). بجشک (پزشک) دانا. (مهذب الاسماء). نقرس. (از اقرب الموارد) (آنندراج) (متن اللغه) ، رهنمای ماهر. (منتهی الارب). راهنمای ماهر با جودت رای. (ناظم الاطباء). نقرس. (از اقرب الموارد) (متن اللغه) ، مرد زیرک. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
دهی است از بخش نمین شهرستان اردبیل. سکنۀ آن 777 تن. آب آن از چشمه و چاه و محصول آن غلات و حبوب است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(نِبْ بَ)
منصور بن محمد خبار، مکنی به ابومنصور و معروف به نبری. مرد امی و بی سوادی است که شعر نیکو می گفته در مدح و غزل و جز آن. (از انساب سمعانی ص 552)
لغت نامه دهخدا
تصویری از آبریس
تصویر آبریس
آشام، آشاب، آب چلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبریس
تصویر تبریس
نرم کردن زمین
فرهنگ لغت هوشیار
چراغ، سر نیزه، دلیر، شیر بیشه چراغ مصباح، سرنیزه سنان، شیراسد، دلیربی باک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نبراس
تصویر نبراس
((نِ))
چراغ، مصباح، سر نیزه، سنان، شیر، اسد، دلیر، بی باک
فرهنگ فارسی معین
چراغ، مصباح، اسد، شیر، سرنیزه، سنان، بی باک، دلاور، دلیر
فرهنگ واژه مترادف متضاد