جدول جو
جدول جو

معنی نبخ - جستجوی لغت در جدول جو

نبخ
(نَ بَ / نَ)
جدری گوسپندی و جز آن. (منتهی الارب). آبله و جدری. (ناظم الاطباء) ، آبله و شوخ دست از کار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ما نفط من الید عن العمل فخرج علیه شبه قدح ممتلی ماءً. (اقرب الموارد) ، بیخ گیاه بردی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نبی
تصویر نبی
(پسرانه)
پیامبر خداوند، لقب پیامبر (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نبض
تصویر نبض
جنبش رگ در انسان و حیوان، حرکت قلب، ضربان قلب، اثر خارجی کار سرخرگ ها که فقط در جایی از بدن احساس می شود که سرخرگ در زیر پوست و روی استخوان قرارگرفته باشد مانند مچ دست و گیجگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نسخ
تصویر نسخ
نسخه ها، نوشته ها، جمع واژۀ نسخه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نبس
تصویر نبس
نبسه ها، فرزند فرزندها، نوه ها، فرزندزاده ها، جمع واژۀ نبسه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفخ
تصویر نفخ
اتساع معده و روده ها در اثر تجمع گاز، دمیدن با دهان، پف کردن، باد کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نبی
تصویر نبی
پیغمبر، هر شخصی که خداوند او را با الهام، وحی و یا به واسطۀ فرشته خبر دهد و اوامر خود را به او برساند و یا او را برای راهنمایی خلق به راه راست مبعوث کند، برخی از پیغمبران قدیم پیرو شریعت پیغمبر دیگر بوده اند مانند یونس نسبت به موسی، نبی اللّٰه، پیامبر، رسول، پیمبر، وخشور، پیغامبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نبش
تصویر نبش
زاویۀ خارجی محل تلاقی دو سطح
کنارۀ دیوار که در پیچ کوچه، خیابان یا هر معبر دیگری باشد
کندن زمین و بیرون آوردن چیزی از زیر زمین
نبش قبر: شکافتن گور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناخ
تصویر ناخ
ناف، سوراخ و گودی کوچک روی شکم که از بریدن بند ناف باقی می ماند، وسط و میان چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نبا
تصویر نبا
هفتاد و هشتمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۴۰ آیه، تساؤل، معصرات، عمّ، خبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نبع
تصویر نبع
بیرون آمدن آب از زمین، جوشیدن آب از چشمه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نرخ
تصویر نرخ
ارزش چیزی، قیمت، بها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نبل
تصویر نبل
تیری که با کمان اندازند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نبق
تصویر نبق
بار درخت سدر، میوۀ درخت سدر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نبت
تصویر نبت
گیاه، هر رستنی که از زمین بروید، گیا، گیه، گیاغ، علف، نبات، کلأ
فرهنگ فارسی عمید
(نُ خَ)
نکته. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نَ بَ خَ)
گیاه بردی که بدان درز کشتی درگیرند. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه) ، کبریتی که بدان آتش افروخته شود. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه) ، نکته. (المنجد)
لغت نامه دهخدا
(اَمْ بَ)
مرد درشت ستبراندام و تیره رنگ. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج).
لغت نامه دهخدا
(نَ خَ)
نکته. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، کبریت که بدان آتش افروخته شود. (منتهی الارب) (از معجم متن اللغه) (از اقرب الموارد). گوگردی که بدان آتش افروزند. (ناظم الاطباء). و صحیح تر آن است که به قوطی کبریت اطلاق شود. (از معجم متن اللغه) ، گیاه بردی که بدان درز کشتی درگیرند. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سبخ
تصویر سبخ
خواب ژرف، دور شدن، تن آسانی شوره زار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نبی
تصویر نبی
پیامبر، پیغمبر اسلام (ص)
فرهنگ لغت هوشیار
نخست آب چاه، غور مرد برآمدن آب ازچاه وزمین، بسیار شدن آب چاه، برآوردن آب چاه را، ظاهرکردن چیزی را، نشرعلم ومعرفت. نخستین آبی که ازچاه - بهنگام حفرآن - ظاهرشود، غورآب، غورمرد باطن وی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نبع
تصویر نبع
جوشیدن آب
فرهنگ لغت هوشیار
میوه کنار، نوشتن میوه درخت کنارراگویندکه برگهایش راخشک کرده پس ازکوبیدن بنام سدر جهت شستشوی بدن بکارمیبرند. یانبق هندی. درختی است از رده دولپه ییهای جداگلبرگ که جزو تیره بیکزاسه میباشد و متعلق بنواحی حاره است ظلوی هندی طالیسفر
فرهنگ لغت هوشیار
جائی در کنار چشمه یا رودخانه که آب باریکی از آن خارج شود تراوش آب ازکنارچشمه ورودخانه زهاب: گیردی آب جوی راپندام چون بودبسته نبک راه زخس. رودکی. لفااق. 10- 309)
فرهنگ لغت هوشیار
تیر نژادگی، فرخادگی، تیز هوشی، نژاده، خوش اندامی تیر (عربی) : ثریاچنان دسته تیربسته که پیکانهاپیش وپنهانش نبلی. منوچهری. د. 142: 2)، جمع نبالانبالنبلان، آگاهی انتباه نجابت بزرگی، فضل، آگاهی، تیزی خاطرذکا، صاحب نجابت نجیب، خداوندفضل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لبخ
تصویر لبخ
ابریشم هندی
فرهنگ لغت هوشیار
بها و قیمت جنس، ارزش هر سند یا سهم یا متاع در روزی که قیمت شده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخ
تصویر ناخ
ناف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبخ
تصویر طبخ
پختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبخ
تصویر انبخ
زفت اندام، خاک بسیار، سیاه تیره
فرهنگ لغت هوشیار
هر رگ جنبنده در بدن، رگ، تعداد نبض انسان در هر دقیقه 07 الی 57 مرتبه میزند اما هنگام بیماری یا هیجان تعداد آن بیشتر می شود، ضربان قلب کودک بیش از سالمندان است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نبض
تصویر نبض
تپش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نرخ
تصویر نرخ
قیمت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از طبخ
تصویر طبخ
پختن
فرهنگ واژه فارسی سره