جدول جو
جدول جو

معنی نباتناک - جستجوی لغت در جدول جو

نباتناک
(نَ)
زمین سبز وگیاهناک. (ناظم الاطباء). پرنبات. پر سبزه و درخت
لغت نامه دهخدا
نباتناک
زمین پرگیاه وسبزگیاهناک
تصویری از نباتناک
تصویر نباتناک
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَمْ)
مشترک، کذا فی الملحقات و در این تأمل است. (آنندراج). مشترک در تجارت و سوداگری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(غُ)
دارای غبار. غبارآلوده: افق غاصب، افق غبارناک. (منتهی الارب). کمه النهار، غبارناک گردید روز و فروپوشید گرد آفتاب آن را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
منجمد. فسرده. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
باددار: روزی بادناک. اندر شناختن غذاهای بادناک. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). نفّاخ. اسباب این علت (علت باد که در مثانه افتد خوردن میوه ها و طعامهای بادناک بود. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). نخود و باقلی و عدس و لوبیا و ماش و جو با پوست بادناک بود. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). رجوع به باد شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نبات ناک
تصویر نبات ناک
گیاهناک زمین پرگیاه وسبزگیاهناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بستناک
تصویر بستناک
منجمد افسرده
فرهنگ لغت هوشیار
جمع نبات، گیاهان رستنی ها جمع نبات رستنیها: نه بتنهاحیوانات ونباتات وجماد هرچه درعالم امراست بفرمان توبادخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نباتات
تصویر نباتات
((نَ))
جمع نبات، گیاه ها، رستنی ها
فرهنگ فارسی معین