جدول جو
جدول جو

معنی ناگوالیده - جستجوی لغت در جدول جو

ناگوالیده
مقابل گوالیده. رجوع به گوالیده شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گوالیده
تصویر گوالیده
بالیده، نمو کرده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناسگالیده
تصویر ناسگالیده
بی فکر، بی تامل، نیندیشیده، اندیشه نکرده، برای مثال گر نه ای ایمن از سپهر کهن / ناسگالیده هیچ کار مکن (لغتنامه - ناسگالیده)
فرهنگ فارسی عمید
(هََ دَ / دِ)
نگراییده. مقابل گراییده. رجوع به گراییده شود
لغت نامه دهخدا
(وَ کُ دَ / دِ)
ناآگاهیده. ناگهیده. بی خبر
لغت نامه دهخدا
گوارده ناشده. هضم ناشده. مقابل گوارده
لغت نامه دهخدا
(وَ)
نامال. نمالیده. مالیده ناشده. مقابل مالیده. رجوع به مالیده شود
لغت نامه دهخدا
(گُ سَسْ تَ / تِ)
مقابل ژولیده. ناآشفته. رجوع به ژولیده شود
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ)
نانواخته. نوازش ناشده. مقابل نوازیده. رجوع به نوازیده شود
لغت نامه دهخدا
مقابل گزاییده. رجوع به گزاییده شود
لغت نامه دهخدا
(دِ بَ رَ دَ / دِ)
وبیل. (ترجمان القرآن). سنگین. ثقیل. وخیم. ناگوار. ناگوارا. مقابل گوارنده. رجوع به گوارنده شود
لغت نامه دهخدا
(طَ مَ دَ بَ تَ)
هضم ناشدن. به تحلیل نرفتن. مقابل گواریدن.
- ناگواریدن طعام، وخم. وخام: از افراط طمث بیماری ها و آفت های بسیارتولید کند، چون ناگواریدن طعام و آرزو ناکردن. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
، ناگوالیدن. شکافته شدن پوست از شدت سرما و یا گرما، ترکیدن لب. (ناظم الاطباء) ، زرد شدن گیاه از خشکی و نرسیدن آب. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(گُ / گَ دَ)
ناگواریدنی، نابالیدنی. ناروئیدنی
لغت نامه دهخدا
(سِ دَ / دِ)
از: نا (نفی، سلب) + سگالیده (اسم مفعول از سگالیدن). (حاشیه برهان قاطع چ معین). بی فکرو اندیشه و بی تأمل، چه سگالش به معنی فکر و اندیشه است. (برهان قاطع). قول یا فعل که بی تأمل و اندیشه کنند. (آنندراج). بی تأمل. بی فکر. بی اندیشه. (ناظم الاطباء). نیندیشیده: این سخن نااندیشیده گفتم و این تدبیر ناسگالیده کردم. (سندبادنامه ص 71).
گر نه ای ایمن از سپهر کهن
ناسگالیده هیچ کار مکن.
؟ (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(کُ تَ / تِ)
نخوابیده. نخفته. ناخفته. رجوع به ناخفته شود
لغت نامه دهخدا
هضم ناشده. ناگوارده. ناگوار: اگر (آبی را پس طعام) بسیار خورند طعام ناگواریده بیرون آید. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و اندر هر اندامی و از هر گواریدنی چیزی ناتمام ناگواریده بماند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
(لَتْءْ)
ناگواریدن. (ناظم الاطباء) ، مقابل گوالیدن. رجوع به گوالیدن شود
لغت نامه دهخدا
(گُ دَ / دِ)
بالیده. یافع. به بلوغ رسیده
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناگواریده
تصویر ناگواریده
هضم نشده ناگوارده: (اگر (آبی راپس طعام) بسیارخورندطعام ناگواریده بیرون آید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامالیده
تصویر نامالیده
نمالیده مالیده نشده مالش نیافته مقابل مالیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوالیده
تصویر گوالیده
نمو کرده نشو و نما یافته بالیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناسگالیده
تصویر ناسگالیده
((س دِ))
نااندیشیده، بی تأمل
فرهنگ فارسی معین