هضم ناشده. ناگوارده. ناگوار: اگر (آبی را پس طعام) بسیار خورند طعام ناگواریده بیرون آید. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و اندر هر اندامی و از هر گواریدنی چیزی ناتمام ناگواریده بماند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
هضم ناشده. ناگوارده. ناگوار: اگر (آبی را پس طعام) بسیار خورند طعام ناگواریده بیرون آید. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و اندر هر اندامی و از هر گواریدنی چیزی ناتمام ناگواریده بماند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
هضم ناشدن. به تحلیل نرفتن. مقابل گواریدن. - ناگواریدن طعام، وخم. وخام: از افراط طمث بیماری ها و آفت های بسیارتولید کند، چون ناگواریدن طعام و آرزو ناکردن. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). ، ناگوالیدن. شکافته شدن پوست از شدت سرما و یا گرما، ترکیدن لب. (ناظم الاطباء) ، زرد شدن گیاه از خشکی و نرسیدن آب. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس)
هضم ناشدن. به تحلیل نرفتن. مقابل گواریدن. - ناگواریدن طعام، وخم. وخام: از افراط طمث بیماری ها و آفت های بسیارتولید کند، چون ناگواریدن طعام و آرزو ناکردن. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). ، ناگوالیدن. شکافته شدن پوست از شدت سرما و یا گرما، ترکیدن لب. (ناظم الاطباء) ، زرد شدن گیاه از خشکی و نرسیدن آب. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس)