معنی ناگماردنی - جستجوی لغت در جدول جو
ناگماردنی
(گُ دَ)
که قابل گماردن و گماشتن نیست
ادامه...
که قابل گماردن و گماشتن نیست
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ناماندنی
(دَ)
نماندنی. غیر باقی. فانی. گذشتنی. ناپایدار. گذران، مردنی. که زیستنی و باقی ماندنی نیست. که بزودی خواهد مرد. که رفتنی است
ادامه...
نماندنی. غیر باقی. فانی. گذشتنی. ناپایدار. گذران، مردنی. که زیستنی و باقی ماندنی نیست. که بزودی خواهد مرد. که رفتنی است
لغت نامه دهخدا
نامردنی
(مُ دَ)
نمردنی. ماندنی. که مردنی نیست. که هنوز نخواهد مرد. که زنده می ماند
ادامه...
نمردنی. ماندنی. که مردنی نیست. که هنوز نخواهد مرد. که زنده می ماند
لغت نامه دهخدا
نگماردن
(لُ نَ)
مقابل گماردن
ادامه...
مقابل گماردن
لغت نامه دهخدا
گماردنی
(گُ دَ)
آنچه بگمارند. درخور گماشتن
ادامه...
آنچه بگمارند. درخور گماشتن
لغت نامه دهخدا
ناهاردنی
(دَ)
مقابل آهاردنی. رجوع به ناآهاردنی شود
ادامه...
مقابل آهاردنی. رجوع به ناآهاردنی شود
لغت نامه دهخدا
ناگذاردن
(لَءْمْ)
نگذاردن. مقابل گذاردن
ادامه...
نگذاردن. مقابل گذاردن
لغت نامه دهخدا
ناگزاردن
(لَ ثَ)
نگزاردن. ادا نکردن
ادامه...
نگزاردن. ادا نکردن
لغت نامه دهخدا
ناگساردن
(لَ)
مقابل گساردن. رجوع به گساردن شود
ادامه...
مقابل گساردن. رجوع به گساردن شود
لغت نامه دهخدا
ناگشادنی
(گُ دَ)
نگشودنی. بازناکردنی. غیرقابل افتتاح، آشکارناکردنی. غیرقابل ابراز واظهار. مقابل گشادنی. رجوع به گشادنی شود
ادامه...
نگشودنی. بازناکردنی. غیرقابل افتتاح، آشکارناکردنی. غیرقابل ابراز واظهار. مقابل گشادنی. رجوع به گشادنی شود
لغت نامه دهخدا
ناگمارده
(اَ/ اِ)
نگمارده. نگماشته. غیرموکل
ادامه...
نگمارده. نگماشته. غیرموکل
لغت نامه دهخدا
ناگواردن
(لَت ت)
مقابل گواردن. رجوع به گواردن شود
ادامه...
مقابل گواردن. رجوع به گواردن شود
لغت نامه دهخدا
ناگواردی
(گُ)
تخمه. سوء هضم. وبل. وبال. سنگینی و گرانی در طعام. ناگوارد بودن. رجوع به ناگوارد شود
ادامه...
تخمه. سوء هضم. وبل. وبال. سنگینی و گرانی در طعام. ناگوارد بودن. رجوع به ناگوارد شود
لغت نامه دهخدا
ناغاردنی
(دَ)
نیاغاردنی
ادامه...
نیاغاردنی
لغت نامه دهخدا
ناگواردنی
(گُ دَ)
غیرقابل گواردن. مقابل گواردنی. رجوع به گواردنی شود
ادامه...
غیرقابل گواردن. مقابل گواردنی. رجوع به گواردنی شود
لغت نامه دهخدا
ناشمردنی
(شِ / شُ مُ دَ)
که قابل شمردن نیست. که آن را شمارش نتوان کرد. که نامعدود است
ادامه...
که قابل شمردن نیست. که آن را شمارش نتوان کرد. که نامعدود است
لغت نامه دهخدا
نگذاردنی
(نَ گُ دَ / نَ دَ)
مقابل گذاردنی
ادامه...
مقابل گذاردنی
لغت نامه دهخدا
واگذاردنی
(گُ دَ)
وانهادنی. بازگذاشتنی. واگذاشتنی. رها کردنی. ترک گفتنی. تسلیم کردنی. قابل واگذاردن. رجوع به واگذاردن شود
ادامه...
وانهادنی. بازگذاشتنی. واگذاشتنی. رها کردنی. ترک گفتنی. تسلیم کردنی. قابل واگذاردن. رجوع به واگذاردن شود
لغت نامه دهخدا
ناگستردنی
(گُ تَ دَ)
که قابل فرش کردن و گستردن نباشد. مقابل گستردنی
ادامه...
که قابل فرش کردن و گستردن نباشد. مقابل گستردنی
لغت نامه دهخدا
ناگماریدن
(لَ)
ناگماردن. رجوع به ناگماردن شود
ادامه...
ناگماردن. رجوع به ناگماردن شود
لغت نامه دهخدا
ناگماشتنی
(گُ تَ)
ناگماردنی. مقابل گماشتی
ادامه...
ناگماردنی. مقابل گماشتی
لغت نامه دهخدا
ناگماردن
(لَ بَ)
مقابل گماردن
ادامه...
مقابل گماردن
لغت نامه دهخدا
ناگذاردنی
(گُدَ)
که گذاردنی نیست. غیرقابل گذاشتن
ادامه...
که گذاردنی نیست. غیرقابل گذاشتن
لغت نامه دهخدا
ناگزاردنی
(گُ دَ)
که قابل گزاردن و تأدیه نیست. که اداکردنی نیست. مقابل گزاردنی
ادامه...
که قابل گزاردن و تأدیه نیست. که اداکردنی نیست. مقابل گزاردنی
لغت نامه دهخدا
ناگساردنی
(گُ دَ)
که گساردنی نیست. که نتوانش گسارد. رجوع به گساردنی شود
ادامه...
که گساردنی نیست. که نتوانش گسارد. رجوع به گساردنی شود
لغت نامه دهخدا
ناگادنی
(دَ)
نگائیدنی. ناگائیدنی. مقابل گادنی. رجوع به گادنی شود
ادامه...
نگائیدنی. ناگائیدنی. مقابل گادنی. رجوع به گادنی شود
لغت نامه دهخدا
تصویر ناماندنی
ناماندنی
دوام ناکننده گذشتنی، آنکه بزودی خواهد مرد مردنی
ادامه...
دوام ناکننده گذشتنی، آنکه بزودی خواهد مرد مردنی
فرهنگ لغت هوشیار