- ناگشودنی
- لاینحل
معنی ناگشودنی - جستجوی لغت در جدول جو
- ناگشودنی
- فاش نا کردنی، باز ناکردنی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
غیرقابل عفو مقابل بخشودنی
آنچه که قابل شنیدن نیست مقابل شنودنی
Unforgivable
imperdoável
imperdonable
nie do przebaczenia
непростительный
непрощенний
onvergeeflijk
unverzeihlich
impardonnable
imperdonabile
माफ़ी योग्य नहीं
ক্ষমা অযোগ্য
affedilemez
용서할 수 없는
isiyosamehewa
חסר מחילה
tidak termaafkan
ที่ไม่สามารถให้อภัย
غير مغفورٍ
ناقابل معاف
آنکه وجود پذیر نیست ممتنع الوجود: (نیست از بودنی و نابودنی و شاید بود که شناخت مردم نگشت. .)، نشدنی: (گفتند (ابن مقفع را) برخیز و بیرون آی که این کارنابودنی است
بازناکرده، فتح ناشده تسخیر نشده مقابل گشوده
تبدیل ناپذیر
مجددا گشادن باز گشودن: (عجز فلک را بفلک وانمای عقد جهان را از جهان واگشای) (مخزن الاسرار بنقل دکتر شهابی. نظامی 137)، حل کردن: (تثنه واگشادن و آسان کردن)
غیر ممکن، غیرممکن
لایق گشودن گشادنی
غیرممکن، ناممکن، نشدنی، مستحیل
محال، غیر ممکن