جدول جو
جدول جو

معنی ناگشادنی - جستجوی لغت در جدول جو

ناگشادنی
(گُ دَ)
نگشودنی. بازناکردنی. غیرقابل افتتاح، آشکارناکردنی. غیرقابل ابراز واظهار. مقابل گشادنی. رجوع به گشادنی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فُ دَ)
که افتادنی نیست. نیفتادنی، واقعناشدنی. رخ ندادنی
لغت نامه دهخدا
(گُدَ)
که گذاردنی نیست. غیرقابل گذاشتن
لغت نامه دهخدا
(گُ دَ)
که قابل گزاردن و تأدیه نیست. که اداکردنی نیست. مقابل گزاردنی
لغت نامه دهخدا
(گُ دَ)
غیرقابل انتخاب. که نتوان آن را برگزید و اختیار کرد. که سزاوار گزیدن نیست. ناپسندیدنی. مقابل گزیدنی
لغت نامه دهخدا
(گُ دَ)
که گساردنی نیست. که نتوانش گسارد. رجوع به گساردنی شود
لغت نامه دهخدا
(گُ دَ)
که قابل گماردن و گماشتن نیست
لغت نامه دهخدا
(گُ دَ)
غیرقابل گواردن. مقابل گواردنی. رجوع به گواردنی شود
لغت نامه دهخدا
(نِ/ نَ دَ)
غیرقابل وضع. ناگذاشتنی، که واگذاشتنی نیست. که نتوان بترک آن گفت
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ دَ)
که قابل کشیدن نیست. که نتوان آن را کشید، نابردنی. غیرقابل تحمل. تحمل ناکردنی. رجوع به کشیدنی شود
لغت نامه دهخدا
(چَ دَ)
که قابل چشیدن نیست. که چشیدن را نشاید
لغت نامه دهخدا
(دَ)
نگائیدنی. ناگائیدنی. مقابل گادنی. رجوع به گادنی شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
نگشادن. نگشودن. از هم باز نکردن:
بس است این طاق ابرو ناگشادن
به طاقی با نطاقی وانهادن.
نظامی.
مقابل گشادن. رجوع به گشادن شود
لغت نامه دهخدا
غمگینی، اندوهگینی، فسردگی، نژندی، غمناکی، ملول و غمزده و افسرده بودن، ناشادمانی، ناشادی، حالت و صفت ناشادان
لغت نامه دهخدا
(گُ دَ)
بازناکردنی. ناگشادنی. غیرقابل افتتاح. بازناشدنی، غیرقابل ابراز و اظهار. ابراز ناکردنی. فاش ناکردنی
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناگهانی
تصویر ناگهانی
بی مقدمه، سریع، سرزده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناگشاده
تصویر ناگشاده
بازناکرده وانشده. یاناگشاده گفتن، سخن سربسته و مبهم گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناگشتنی
تصویر ناگشتنی
تبدیل ناپذیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واگشادن
تصویر واگشادن
مجددا گشادن باز گشودن: (عجز فلک را بفلک وانمای عقد جهان را از جهان واگشای) (مخزن الاسرار بنقل دکتر شهابی. نظامی 137)، حل کردن: (تثنه واگشادن و آسان کردن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نادادنی
تصویر نادادنی
آنچه که شایسته دادن نیست تسلیم نکردنی مقابل دادنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناگشودنی
تصویر ناگشودنی
فاش نا کردنی، باز ناکردنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناگشودنی
تصویر ناگشودنی
لاینحل
فرهنگ واژه فارسی سره
لاینحل، معمایی
متضاد: گشودنی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از ناگهانی
تصویر ناگهانی
Abrupt, Abruptly, Sudden
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناگهانی
تصویر ناگهانی
brusque, brusquement, soudain
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ناگهانی
تصویر ناگهانی
abrupto, abruptamente, repentino
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناگهانی
تصویر ناگهانی
abrupto, abruptamente, repentino
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ناگهانی
تصویر ناگهانی
nagły, nagle
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ناگهانی
تصویر ناگهانی
резкий , резко , внезапный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ناگهانی
تصویر ناگهانی
раптовий , різко
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ناگهانی
تصویر ناگهانی
plotseling, abrupt
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ناگهانی
تصویر ناگهانی
abrupt, plötzlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ناگهانی
تصویر ناگهانی
brusco, bruscamente, improvviso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ناگهانی
تصویر ناگهانی
अचानक , अचानक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ناگهانی
تصویر ناگهانی
হঠাৎ , হঠাৎ , হঠাৎ
دیکشنری فارسی به بنگالی