جدول جو
جدول جو

معنی ناگسیختنی - جستجوی لغت در جدول جو

ناگسیختنی
(گُ تَ)
غیرقابل انکسار و انقطاع. ناگسستنی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناگسستنی
تصویر ناگسستنی
پاره نشدنی، بریده نشدنی
فرهنگ فارسی عمید
(گُ تَ)
مقابل گریختنی. غیرفراری
لغت نامه دهخدا
(لَ)
مقابل گسیختن به معنی دریدن و شکافتن و شکستن و پاره کردن
لغت نامه دهخدا
(تَ)
که قابل آمیزش نیست. مقابل آمیختنی. رجوع به آمیختنی و آمیختن شود
لغت نامه دهخدا
(گُ تَ)
نگداختنی. غیرقابل گداختن. ذوب ناشدنی. مقابل گداختنی
لغت نامه دهخدا
(تَ)
مقابل ریختنی. رجوع به ریختنی شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
نسوختنی. که قابل سوختن نباشد. که آن را نباید سوخت. که نتوانش سوخت. که ازدر سوختن و آتش زدن نیست
لغت نامه دهخدا
(اَ)
ناگسسته. ناگسلیده. غیرمقطوع
لغت نامه دهخدا
(گُ سَسْ تَ)
غیرقابل انقطاع. پاره ناشدنی. جداناکردنی. که گسیختنی نیست. مقابل گسستنی. رجوع به گسستنی شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
ناآمیختنی. که درخور آمیختن نیست. مقابل آمیختنی
لغت نامه دهخدا
(تَ)
که ازدر آهیختن نیست. مقابل آهیختنی
لغت نامه دهخدا
(تَ)
که آویختنی نیست. که از درآویختن و آویزان کردن نیست. مقابل آویختنی
لغت نامه دهخدا
(لَ غَ)
مقابل گسیختن
لغت نامه دهخدا
(سَ / سُ تَ)
ناسنجیدنی. که قابل سنجش نباشد
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناگسستنی
تصویر ناگسستنی
پاره ناشدنی، جدا ناکردنی
فرهنگ لغت هوشیار