جدول جو
جدول جو

معنی ناگستریده - جستجوی لغت در جدول جو

ناگستریده
(شِ)
ناگسترانده. ناگسترده. گسترده ناشده. مقابل گستریده. رجوع به گستریده شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

غیرمنبسط. پهن ناکرده. نگسترده. مقابل گسترده
لغت نامه دهخدا
(اُ/اُمْ می کَ دَ)
ثنا گفتن:
زمین بوس کرد و ثنا گسترید
بدانسان که او را سزاوار دید.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
هضم ناشده. ناگوارده. ناگوار: اگر (آبی را پس طعام) بسیار خورند طعام ناگواریده بیرون آید. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و اندر هر اندامی و از هر گواریدنی چیزی ناتمام ناگواریده بماند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
ناگسترده. مقابل گسترانده. گسترانیده ناشده
لغت نامه دهخدا
نانوشیده. صرف ناشده. مقابل گسارده. رجوع به گسارده شود
لغت نامه دهخدا
(گُ تَ دَ / دِ)
منبسط. مبسوط:
ریاحین بر زمینش گستریده
درختانش به کیوان سرکشیده.
نظامی.
- گستریده اثر، مجازاً نیکنام. مشهور. هر آنکه آثارش همه جا مشهور باشد:
اگر چنو دگرستی به مردمی و به فضل
چنو شدستی معروف گستریده اثر.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(گُ دَ / دِ)
سترده نشده. محوناشده. رجوع به سترده شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناگواریده
تصویر ناگواریده
هضم نشده ناگوارده: (اگر (آبی راپس طعام) بسیارخورندطعام ناگواریده بیرون آید)
فرهنگ لغت هوشیار
پهن کرده منبسط: من ایران نخواهم نه خاور نه چین نه شاهی نه گسترده روی زمین، مفروش فرش شده: حمص شهریست بزرگ و خرم و آبادان و همه راههای ایشان بسنگ گسترده است
فرهنگ لغت هوشیار