جدول جو
جدول جو

معنی ناگساردنی - جستجوی لغت در جدول جو

ناگساردنی(گُ دَ)
که گساردنی نیست. که نتوانش گسارد. رجوع به گساردنی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ناغاردنی
(دَ)
نیاغاردنی
لغت نامه دهخدا
گساردنی
(گُ دَ)
قابل گساردن. لایق آشامیدن. رجوع به گساردن شود
لغت نامه دهخدا
ناهاردنی
(دَ)
مقابل آهاردنی. رجوع به ناآهاردنی شود
لغت نامه دهخدا
ناگذاردن
(لَءْمْ)
نگذاردن. مقابل گذاردن
لغت نامه دهخدا
ناگزاردن
(لَ ثَ)
نگزاردن. ادا نکردن
لغت نامه دهخدا
ناگسارده
نانوشیده. صرف ناشده. مقابل گسارده. رجوع به گسارده شود
لغت نامه دهخدا
ناگشادنی
(گُ دَ)
نگشودنی. بازناکردنی. غیرقابل افتتاح، آشکارناکردنی. غیرقابل ابراز واظهار. مقابل گشادنی. رجوع به گشادنی شود
لغت نامه دهخدا
ناگماردن
(لَ بَ)
مقابل گماردن
لغت نامه دهخدا
ناگواردن
(لَت ت)
مقابل گواردن. رجوع به گواردن شود
لغت نامه دهخدا
ناگواردی
(گُ)
تخمه. سوء هضم. وبل. وبال. سنگینی و گرانی در طعام. ناگوارد بودن. رجوع به ناگوارد شود
لغت نامه دهخدا
ناسپردنی
(سِ پُ دَ)
که سپردنی نیست. مقابل سپردنی. رجوع به سپردنی شود
لغت نامه دهخدا
ناگواردنی
(گُ دَ)
غیرقابل گواردن. مقابل گواردنی. رجوع به گواردنی شود
لغت نامه دهخدا
ناستردنی
(سِ تُ دَ)
محونشدنی. که قابل ستردن نیست. که نتوان آن را سترد و محو کرد. رجوع به ستردنی شود
لغت نامه دهخدا
نگذاردنی
(نَ گُ دَ / نَ دَ)
مقابل گذاردنی
لغت نامه دهخدا
واگذاردنی
(گُ دَ)
وانهادنی. بازگذاشتنی. واگذاشتنی. رها کردنی. ترک گفتنی. تسلیم کردنی. قابل واگذاردن. رجوع به واگذاردن شود
لغت نامه دهخدا
ناگسلاندنی
(گُ سِ دَ)
ناگسستنی. ناگسلانیدنی
لغت نامه دهخدا
ناگساردن
(لَ)
مقابل گساردن. رجوع به گساردن شود
لغت نامه دهخدا
ناگذاردنی
(گُدَ)
که گذاردنی نیست. غیرقابل گذاشتن
لغت نامه دهخدا
ناگزاردنی
(گُ دَ)
که قابل گزاردن و تأدیه نیست. که اداکردنی نیست. مقابل گزاردنی
لغت نامه دهخدا
ناگستردنی
(گُ تَ دَ)
که قابل فرش کردن و گستردن نباشد. مقابل گستردنی
لغت نامه دهخدا
ناگماردنی
(گُ دَ)
که قابل گماردن و گماشتن نیست
لغت نامه دهخدا
ناگادنی
(دَ)
نگائیدنی. ناگائیدنی. مقابل گادنی. رجوع به گادنی شود
لغت نامه دهخدا