جدول جو
جدول جو

معنی ناکوکی - جستجوی لغت در جدول جو

ناکوکی
ناسازی، صفت و حالت ناکوک، رجوع به ناکوک شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نابودی
تصویر نابودی
نیستی، عدم، نابودی، در تصوف فنا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناخوشی
تصویر ناخوشی
بیماری، مرض، بدحالی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیکویی
تصویر نیکویی
نیکو بودن، خوبی، احسان، نیکوکاری، موهبت، عطیه، نعمت، ذکرخیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناپاکی
تصویر ناپاکی
چرکینی، آلودگی، کنایه از بدکاری، کنایه از همراه با شهوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناموری
تصویر ناموری
دارای نام بودن، نیک نامی، شهرت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاکوبی
تصویر پاکوبی
رقص، پاکوفتن به زمین، پای بازی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناکامی
تصویر ناکامی
ناامیدی، نومیدی، محرومی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناقوسی
تصویر ناقوسی
از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال چو ناقوسیّ و اورنگی زدی ساز / شدی اورنگ چون ناقوس از آواز (نظامی۱۴ - ۱۷۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نارکوک
تصویر نارکوک
تریاک، افیون، کوکنار
فرهنگ فارسی عمید
حمیدالدین، از مریدان شیخ شهاب الدین سهروردی و از عارفان و شاعران قرن هفتم هجری است، وی در ولایت ناکور هندوستان به زراعت اشتغال داشت و از دست معین الدین چشتی (متوفی 634 هجری قمری) خرقه پوشیده است، رسالاتی در تصوف تصنیف کرده است، از آنجمله است: رسالۀ راحت القلوب و عشق نامه، او راست:
آن را که به تهمت معاصی گیرد
هر عذر که گوید همه را بپذیرد
وآن را که به دوستی بخواند در پیش
با تیغ بلا سرش ز تن برگیرد،
رجوع به ریاض العارفین ص 104 و ریحانه الادب ج 4 ص 161 شود
شیخ ناکوری حسین ناکوری، از عرفای هند است، او راست: تفسیر قرآن و شرحی بر سوانح العشاق غزالی و شرح قسم سوم مفتاح العلوم سکاکی، وی به سال 901 هجری قمری درگذشته است، (ازریحانه الادب ج 4 ص 160 از خزینه الاصفیاء ج 1 ص 406)
لغت نامه دهخدا
که کوک نیست، مقابل کوک، ناکوک بودن ساز، کوک و مرتب وآماده نبودن آن، منظم و هماهنگ نبودن تارهای آن، ناکوک بودن حال کسی، سردماغ نبودن، سالم و سرحال نبودن او، پریشان حال و آشفته روزگار بودنش
لغت نامه دهخدا
(وَ)
منسوب به ناوک است. رجوع به ناوک شود.
- تیر ناوکی، حظوه. (تفلیسی) :
اندام دشمنان تو از تیر ناوکی
مانند سوک (و ؟) خوشۀ جو باد آژده.
شاکر بخاری (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی).
آن دیده را که در تو نظر دارد از حسد
روید بجای هر مژه ای تیر ناوکی.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
تصویری از انکولی
تصویر انکولی
تاج الملوک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناپاکی
تصویر ناپاکی
خباثت، بدجنسی، بداخلاقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناووسی
تصویر ناووسی
منسوب به ناووس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناموری
تصویر ناموری
دارای نام بودن، نام دادگی مسمی بودن، شهرت معروفیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناموسی
تصویر ناموسی
ساستاریک وینارتارانه، پردگی، آزرمی
فرهنگ لغت هوشیار
نادرست نویسی نالوتی ناجوانمرد آنکه لوطی گری نداردکسی که آیین دوستی را مراعات نکندناجوانمرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناباکی
تصویر ناباکی
بی باکی، تهور: (و او کودکی بیست و دو ساله بود و درسیاست و ناباکی و تدبیرپادشاهی بغایت کمال بود) (در عقوبت ایشان را بدان فسادهای ایشان و ناباکی ایشان در کشتن یحیی و زکریالله)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناسلوکی
تصویر ناسلوکی
بدرفتاری، ناسازگاری
فرهنگ لغت هوشیار
خاکی این جهانی منسوب به ناسوت زمینی ارضی این جهانی. ناسودمند. نامفیدمضرزیان بخش، بی فایده بیحاصل بیهوده مقابل سودمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نابودی
تصویر نابودی
نیستی عدم فنا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نارکوک
تصویر نارکوک
کوکنار، افیون تریاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازوری
تصویر نازوری
بی زوری بی طاقتی ناتوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاکوبی
تصویر پاکوبی
کنایه از رقص است
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه ازدکان (بقالی عطاری وغیره) چیزی بر دارد و بخورد بدون آنکه وجهش را بپردازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخوبی
تصویر ناخوبی
خوب نبودن، بدی: (و ناخوبی موقع آن سعی در مروت و دیانت بر من پوشیده نبود، {زشتی. یاناخوبیها. فواحش
فرهنگ لغت هوشیار
شاد نبودن غمگینی، بیماری مریضی، ناخوبی ناپسندی بدی، ناگواری منغص بودن، ناخوشایندی تلخی، بد طعمی بدمزگی، درشتی خشونتناموافقی، کدورت نقار: (امیرنصرقاصدان فرستاد بطلب آن مال و وی (امیراسماعیل) نفرستاد میان ایشان بدین سبب ناخوشی پدید آمد)، ابتلا گرفتاری: یار مساعد بگه ناخوشی دامکشی کرد نه دامن کشی. (نظامی)، کوفت سیفلیس. یا سال ناخوشی. سال وبایی. یا خود را به ناخوشی زدن، خود را مریض وانمود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که کوک نیست. یاناکوک بودن حال کسی. سردماغ نبودن وی پریشان حال بودن او. یا ناکوک بودن ساز. منظم و هماهنگ نبودن تارهای آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناوکی
تصویر ناوکی
منسوب به ناوک. یاتیرناوکی. تیر ناوک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناکامی
تصویر ناکامی
نومیدی، مایوسی، یاس، ناامیدواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نارکوکه
تصویر نارکوکه
اپیون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناپاکی
تصویر ناپاکی
خباثت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نابودی
تصویر نابودی
اضمحلال، هلاکت، اتلاف، انهدام
فرهنگ واژه فارسی سره