جدول جو
جدول جو

معنی ناکتخدا - جستجوی لغت در جدول جو

ناکتخدا(کَ خُ)
مرد بی زن. (آنندراج). ناکدخدا. رجوع به ناکدخدا شود، ناخدا. ملاح. کشتیبان. صاحب کشتی. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناکتا
تصویر ناکتا
(دخترانه)
ناک (در گویش مازندران نوعی گلابی شیرین) + تا، شیرین مثل گلابی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ناوخدا
تصویر ناوخدا
ناخدا، هدایت کننده و فرمانده ملوانان کشتی، کشتیبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناخدا
تصویر ناخدا
هدایت کننده و فرمانده ملوانان کشتی، کشتیبان، مخفّف واژۀ ناوخدا، برای مثال قضا کشتی آنجا که خواهد برد / و گر ناخدا جامه بر تن درد (سعدی۱ - ۱۴۲)
در امور نظامی افسر نیروی دریایی دارای درجه ای نظیر سرهنگ یا سرگرد نیروی زمینی
کافر، بی دین، منکر خداوند، زندیق، زندیک، ناپاک دین، ملحد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوکدخدا
تصویر نوکدخدا
داماد، کسی که تازه خانه دار شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناکدخدا
تصویر ناکدخدا
مرد زن نگرفته، مرد بی زن
فرهنگ فارسی عمید
(خُ)
بی دین. ملحد. دهری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
صاحب و خداوند ناو که کنایه از کشتی و جهاز است. (برهان قاطع). خداوند کشتی و جهاز. (ناظم الاطباء). خداوند کشتی را گویند و آن در اصل ناو خدای است. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). خداوند و مالک کشتی. (از فرهنگ نظام) ، مجازاً رانندۀ کشتی. (فرهنگ نظام). و ملاح و فرماندۀ کشتی. کشتیبان. ناخفراه. (ناظم الاطباء). رئیس ملاحان در یک کشتی. ملاح. کشتیبان. کشتی کش. بزرگ کشتی. ربان. مهتر ملاحان:
سیاهان براندند کشتی چو دود
که آن ناخدا ناخداترس بود.
سعدی.
کشتی شکستگان را هر موج ناخدائی است.
صائب.
ناخدا را خضر راهی نیست جز انجم امید
کرد اشک آخر به کویش رهنمایی ها مرا.
امید همدانی.
مائیم که در بحر فنائیم همه
در کشتی عمر ناخدائیم همه.
حیاتی کاشی.
بتا دیشب در آن کشتی که بردی بر ((مدا)) ما را
نمیدانم خدامی بردمان یا ناخدا ما را.
عشقی (دیوان ص 261).
کشتی شکست و مردم کشتی فنا شدند
ای ناخدا جواب خدا را چه میدهی.
؟
- امثال:
خدا کشتی آنجا که خواهدبرد
وگر ناخدا جامه بر تن درد.
در کشتی نشستن و با ناخدا جنگیدن.
ما خدا داریم ما را ناخدا در کار نیست
لغت نامه دهخدا
(خُ)
راموز. ربان. ناخدا. ملاح. کشتیبان. فرمانده ناو. رجوع به ناخدا و نیز ناو شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نُو کَ خُ)
داماد. (ناظم الاطباء). مرد که تازه زن کرده باشد. (یادداشت مؤلف). نوداماد. شیرداماد. تازه داماد، کسی که تازه خانه دار شده باشد. (ناظم الاطباء). که تازه صاحب خانه شده. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(مِ خُ)
لفظی است مثل ’ماشأاﷲ’ و ’چشم بد دور’ که با جمله ای می آید و کنایه از تمجید مضمون است. (از فرهنگ نظام). از جهت تیمن و تبرک در محل تعظیم و تحسین گویند. (آنندراج). بنام خدا! ماشأاﷲ! چشم بد دور!بنام ایزد! بنامیزد! عبارتی که دفع مضرت چشم زخم را گویند. (یادداشت مؤلف). در تداول، اغلب با عبارت ’ماشأاﷲ’ همراه است (ماشأاﷲ! نام خدا!) . و در موردتحسین و اعجاب و رفع چشم زخم گفته شود:
نام خدا چه کرده ای نرگس سرمه سای را
کز رگ جان گشوده ای پردۀ های های را.
ملا سالک قزوینی (از آنندراج).
دلبسته ام چو سبحۀ زاهد هزار جا
از بس شده ست زلف تو نام خدا! بلند.
(از آنندراج).
، به معنی قسم خدا. (غیاث اللغات از شرع الشعرا)
لغت نامه دهخدا
(کَ خُ)
ناکدخدا. رجوع به ناکدخدا شود
لغت نامه دهخدا
(کَ خُ)
مرد زن نگرفته و زناشوئی نکرده. عزب. (ناظم الاطباء). مقابل کدخدا. رجوع به کدخدا شود، زن شوهرناکرده. (ناظم الاطباء). توسعاً، زن بی شوی. زن شوی ناگرفته. (یادداشت مؤلف). دختر به خانه مانده. مؤلف منتهی الارب آرد: تحدبت المراءه، ناکدخدا ماند زن، زن بیوه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کَ خُ)
کدخدا. (آنندراج) (ناظم الاطباء). کدخدای. کتخدای. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کدخدا و کدخدای و کتخدای شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناوخدا
تصویر ناوخدا
ملاح کشتیبان ناوخدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوکدخدا
تصویر نوکدخدا
کسی کع تازه صاحب خانه شده، تازه داماد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتخدا
تصویر کتخدا
پارسی تازی گشته کدخدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخدا
تصویر ناخدا
خداوند کشتی و جهاز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناکدخدا
تصویر ناکدخدا
مردبی زن مقابل کتخداکدخدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناوخدا
تصویر ناوخدا
((خُ))
ملاح، کشتی بان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناخدا
تصویر ناخدا
((خُ))
کشتیبان، صاحب کشتی
فرهنگ فارسی معین
دریانورد، کاپیتان، کشتیبان، ملاح، ناخداباور
فرهنگ واژه مترادف متضاد