- ناچشیده (دَ / دِ)
نچشیده:
نابسوده دو دست رنگین کرد
ناچشیده به تارک اندرتاخت.
رودکی.
، شراب بی مزه. (ناظم الاطباء)
نابسوده دو دست رنگین کرد
ناچشیده به تارک اندرتاخت.
رودکی.
، شراب بی مزه. (ناظم الاطباء)
معنی ناچشیده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(تَ/ تِ)
لغت نامه دهخدا
چرا ناکرده. چیزی نخورده. دهان یا لب به خوردنی نزده. لب به خوردنی و آشامیدنی نزده. که چیزی نخورده است. گرسنه و تشنه:
دهان ناچریده دو دیده پر آب
همی بود تا سر کشید آفتاب.
فردوسی.
سه روز است تا ناچریده لبان
همی رزم سازم به روز و شبان.
فردوسی.
بدین سان همی رفت روز و شبان
پر از غم دل و ناچریده لبان.
فردوسی
دهان ناچریده دو دیده پر آب
همی بود تا سر کشید آفتاب.
فردوسی.
سه روز است تا ناچریده لبان
همی رزم سازم به روز و شبان.
فردوسی.
بدین سان همی رفت روز و شبان
پر از غم دل و ناچریده لبان.
فردوسی
(دَ / دِ)
لغت نامه دهخدا
تحمل ناکرده:
ای رنج ناکشیده که میراث می خوری
بنگر که کیستی تو و مال که می بری.
اوحدی مراغه ای.
، وزن ناکرده. وزن ناشده. که آن را نکشیده اند و توزین نکرده اند. مقابل کشیده. رجوع به کشیده شود
ای رنج ناکشیده که میراث می خوری
بنگر که کیستی تو و مال که می بری.
اوحدی مراغه ای.
، وزن ناکرده. وزن ناشده. که آن را نکشیده اند و توزین نکرده اند. مقابل کشیده. رجوع به کشیده شود
(لُ فَ / فِ)
لغت نامه دهخدا
چیده ناشده و فراهم نشده. (ناظم الاطباء). ناگسترده. گسترده نشده. نامرتب. نامنظم. نابسامان. که چیده و آراسته نشده است، که از درخت چیده نشده است. نچیده. گل و میوه ای که از شاخه و درخت چیده و جدا نشده باشد
آنچه که خریده نشده، رایگان مفت: دراست ناخریده و مشک است رایگان هرچند بر فشانی و هر چند برچنی. (منوچهری)، آزاد حر
نبریده: (و نماز دیگر آن روز صلتی از آن وی رسولدار برد دویست هزاردرم و اسبی باستام زر و پنجاه پارچه جامه نابریده. مقابل بریده
ناملبس جامه ببرنکرده، نامستور نامحجوب، نامخفی آشکار، نامبهم ظسان مقابل پوشیده
