جدول جو
جدول جو

معنی ناچشیدن - جستجوی لغت در جدول جو

ناچشیدن
(کَ)
نچشیدن. مقابل چشیدن. رجوع به چشیدن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از واکشیدن
تصویر واکشیدن
بازکشیدن، بیرون کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیوشیدن
تصویر نیوشیدن
گوش کردن، شنیدن، برای مثال حدیث عشق از آن بطّال منیوش / که در سختی کند یاری فراموش (سعدی - ۱۴۸)
فرهنگ فارسی عمید
(کَ لَ)
نچمیدن. نخرامیدن. مقابل چمیدن. رجوع به چمیدن شود
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
نچشیده:
نابسوده دو دست رنگین کرد
ناچشیده به تارک اندرتاخت.
رودکی.
، شراب بی مزه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کَ لَ)
چرا نکردن. چیزی نخوردن. لب از خوردن بستن. بر اثر فقر یا نقاهت غذا نخوردن:
گرفتار در دست آز و نیاز
تن از ناچریدن به رنج و گداز.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(کُ)
نکشیدن. وزن نکردن. مقابل کشیدن، تحمل نکردن. نبردن: اما نفس خشم گیرنده باویست نام و ننگ جستن و ستم ناکشیدن و چون بر وی ظلم کنند به انتقام مشغول بودن. (تاریخ بیهقی ص 96)
لغت نامه دهخدا
(چَ دَ)
که قابل چشیدن نیست. که چشیدن را نشاید
لغت نامه دهخدا
مایل بدوستی و معاشرت و موانست با مردم نبودن، مقابل جوشیدن، نجوشیدن با مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیوشیدن
تصویر نیوشیدن
گوش فرا دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نغوشیدن
تصویر نغوشیدن
نیوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پا شیدن
تصویر پا شیدن
پراکندن، نثار کردن، ریختن، برافشاندن، پاچیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناکشیده
تصویر ناکشیده
تحمل ناکرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازکشیدن
تصویر نازکشیدن
تحمل نازکردن، قبول تقاضاهای کسی انجام دادن تمنیات کسی
فرهنگ لغت هوشیار
ترک کردناحتراز کردن، رفتن و مقیم شدن، یا پاکشیدن از جایی. دیگر بانجا نرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناکشیدن
تصویر ناکشیدن
وزن نکردن، تحمل نکردن، نبردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واکشیدن
تصویر واکشیدن
مجددا کشیدن باز کشیدن، دراز کشیدن والمیدن: (سرو ترا ز سایه چکد آب زندگی گردید خضر هر که درین سایه وا کشید) (صائب)، بیرون آوردن خارج کردن: (... تا که روزش وا کشد زان مرغزار وز چراگاه آردش در زیر بار) (مثنوی)، بزور و حیله چیزی را از دستت کسی بیرون آوردن: (هرگز نشد که بر سرحرف آورم ترا من کزدهان عنچه سخن واکشیده ام) (صائب)، بطرف خود کشیدن جلب کردن (غنچه شود در گوشه ای شاید نگاهی واکشی در کمین چشم گرم آسود صیادان مباش) (رضی دانش)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاکشیدن
تصویر پاکشیدن
((کِ دَ))
ترک کردن، دوری کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیوشیدن
تصویر نیوشیدن
((نِ دَ))
گوش فرا دادن، گوش کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واکشیدن
تصویر واکشیدن
جلب کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رانشیدن
تصویر رانشیدن
Drift
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رانشیدن
تصویر رانشیدن
dériver
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از رانشیدن
تصویر رانشیدن
derivar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از رانشیدن
تصویر رانشیدن
לדאות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از رانشیدن
تصویر رانشیدن
terombang-ambing
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از رانشیدن
تصویر رانشیدن
बहकना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از رانشیدن
تصویر رانشیدن
afdrijven
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از رانشیدن
تصویر رانشیدن
derivar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رانشیدن
تصویر رانشیدن
derivare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از رانشیدن
تصویر رانشیدن
漂移
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از رانشیدن
تصویر رانشیدن
dryfować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رانشیدن
تصویر رانشیدن
дрейфувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رانشیدن
تصویر رانشیدن
abdriften
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رانشیدن
تصویر رانشیدن
дрейфовать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رانشیدن
تصویر رانشیدن
漂流する
دیکشنری فارسی به ژاپنی