جدول جو
جدول جو

معنی ناپیوسته - جستجوی لغت در جدول جو

ناپیوسته
(فُ / فِ سُ دَ/ دِ)
نپیوسته. پیوسته نشده. منفصل. جدا، نامنتظم. گسسته. پراکنده
لغت نامه دهخدا
ناپیوسته
پیوسته نشده منفصل، نامنتظم گسسته جدا مقابل پیوسته
تصویری از ناپیوسته
تصویر ناپیوسته
فرهنگ لغت هوشیار
ناپیوسته
جدا، گسسته، منفصل، منقطع
متضاد: پیوسته
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیوسته
تصویر پیوسته
به هم رسیده، به هم چسبیده، پیوندکرده شده، همیشه، دائم
فرهنگ فارسی عمید
(فِ / فَ تَ / تِ)
آراسته نشده. (ناظم الاطباء). مقابل پیراسته: خمیر این سخن فطیر است ناخاسته و زلف این عروس مشوش است ناپیراسته. (سندبادنامه ص 140) ، صاف و هموار نشده. نتراشیده و ناصاف: سهم عبیر، تیر ناپیراسته. (منتهی الارب) ، دباغی نشده. (ناظم الاطباء). پوست ناپیراسته، آش نشده
لغت نامه دهخدا
متصل بهم بسته بلافصل ملحق لاحق مقابل گسسته گسیخته جنیانجکث قصبه تغزغزست... و مستقر ملک است و بحدود چین پیوسته است. توضیح فرهنگستان این کلمه را بمعنی متصل برگزیده، دایم همیشه مدام همواره لاینقطع: کسی است که پیوسته با تو بود. از جان عشق و دولت رندان پاکباز پیوسته صدر مصطبه ها بود مسکنم. (حافظ)، خویش خویشاوند نزدیک قریب، جمع پیوستگان: کس فرستاد و عبدالملک و حبیب و مروان برادران یزید بن مهلب بودند همه بیاوردند و بند کردندو آن کسان نیز که پیوسته او بودند. ز پیوستگانم هزار و دویست کز ایشان کسیرابمن راز نیست. (شا. لغ)، مقرب ندیم، جمع پیوستگان: قصد این خاندان کرد و بر تخت محمود و مسعود و مودود بنشست چون شد و سرهنگ طغرل کش باو و پیوستگان او چه کرد، منظم برشته کشیده (جواهر) : او هنر دارد بایسته چو بایسته روان او سخن راند پیوسته چو پیوسته درر. (فرخی) -6 برشته نظم کشیده منظوم، یک لخت یک پارچه آنچه از اجزای وی بهم متصل باشد: نبینی ابر پیوسته بر آید چو باران زو ببارد بر گشاید. (ویس و رامین) -8 پیوند خورده پیوند شده: گهرشان بپیوند با یکدگر که پیوسته نیکوتر آید ببر. (گرشا. لغ) -9 (پیشاهنگی) فرهنگستان این کلمه رابمعنی اعضای دایم پیشاهنگی پذیرفته، جمع پیوستگان. یا پیوسته خون. خویش نسبی کسی که از تخمه و نژاد شخص باشد: چو پیوسته خون نباشد کسی نباید برو بودن ایمن بسی. (شا. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناپیراسته
تصویر ناپیراسته
پیراسته نشده نیاراسته: (خمیراین سخن فطیر است ناخاسته و زلف این عروس مشوش است ناپیراسته)، صاف و هموار نشده، دباغی نشده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناپیوسان
تصویر ناپیوسان
نابیوسان: (فتنه آنکه جنگهای ناپیوسان و کارهای نااندیشیده حادث گردد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیوسته
تصویر پیوسته
((پِ وَ تَ یا تِ))
وصل شده، به هم بسته، مقرب، ندیم، همیشه، مدام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیوسته
تصویر پیوسته
مستمر، مربوط، متصل، لاینقطع، مرتبط، ممتد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نا پیوسته
تصویر نا پیوسته
منفصل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناپیوستگی
تصویر ناپیوستگی
انقطاعٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از ناپیوستگی
تصویر ناپیوستگی
Discontinuity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پیوسته
تصویر پیوسته
Continuous, Unremitting
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناپیوستگی
تصویر ناپیوستگی
discontinuité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ناپیوستگی
تصویر ناپیوستگی
不連続性
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ناپیوستگی
تصویر ناپیوستگی
عدم پیوستگی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ناپیوستگی
تصویر ناپیوستگی
ความไม่ต่อเนื่อง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ناپیوستگی
تصویر ناپیوستگی
ketidakberlanjutan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ناپیوستگی
تصویر ناپیوستگی
חוסר המשכיות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ناپیوستگی
تصویر ناپیوستگی
অবিচ্ছিন্নতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ناپیوستگی
تصویر ناپیوستگی
不连续性
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ناپیوستگی
تصویر ناپیوستگی
uhusiano usio na mwisho
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ناپیوستگی
تصویر ناپیوستگی
불연속성
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ناپیوستگی
تصویر ناپیوستگی
kesintisizlik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ناپیوستگی
تصویر ناپیوستگی
निरंतरता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ناپیوستگی
تصویر ناپیوستگی
discontinuità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ناپیوستگی
تصویر ناپیوستگی
Diskontinuität
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ناپیوستگی
تصویر ناپیوستگی
discontinuïteit
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ناپیوستگی
تصویر ناپیوستگی
неперервність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ناپیوستگی
تصویر ناپیوستگی
прерывность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ناپیوستگی
تصویر ناپیوستگی
nieciągłość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ناپیوستگی
تصویر ناپیوستگی
discontinuidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ناپیوستگی
تصویر ناپیوستگی
descontinuidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پیوسته
تصویر پیوسته
постоянный , неослабляемый
دیکشنری فارسی به روسی