جدول جو
جدول جو

معنی ناولو - جستجوی لغت در جدول جو

ناولو
دهی است از دهستان خروسلوی بخش گرمی شهرستان اردبیل، در 50 هزارگزی مغرب گرمی و 37 هزارگزی جادۀ شوسۀ گرمی به اردبیل، در جلگۀ گرمسیر واقع است و 15 تن سکنه دارد، آبش از رود خانه درآورد و چشمه تأمین میشود، محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نی یِ)
دهی است از دهستان باراندوزچای بخش حومه شهرستان ارومیه. در 20هزارگزی جنوب شرقی ارومیه و 4هزارگزی غرب جادۀ ارومیه به مهاباد، در جلگۀ معتدل هوایی واقع است و 210 تن سکنه دارد. آبش از باراندوزچای، محصولش غلات، توتون، حبوبات، انگور، چغندر و شغل اهالی زراعت، صنایع دستی جوراب بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
یکی از دهستان های شش گانه بخش حومه شهرستان ارومیه و در قسمت شمالی شرقی بر ساحل دریاچۀ ارومیه در جلگه ای واقع است، دهستان نازلو محدود است: از شمال به دهستان انزل و دریاچۀ ارومیه، از جنوب به برکشلو، از مشرق به دریاچۀ ارومیه و از مغرب به برادوست و روضه، هوای دهستان معتدل است و آب مزروعی آن از رود خانه نازلو و چشمه سارها تأمین می شود، محصول عمده دهستان غلات و سبزه و کشمش و توتون وچغندرقند و حبوبات و محصولات دامی است، دهستان نازلوتاکستانهای فراوانی دارد، مالک قسمتی از موستانهای مزبور اهالی شهر ارومیه هستند که تابستان را به آنجاعزیمت نموده پس از برداشت محصول در نیمۀ مهرماه مراجعت می کنند، اهالی این دهستان به شغل زراعت و نگاه داری اغنام و احشام مشغولند، این دهستان از 145 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده است و جمع سکنۀ دهستان در حدود 33157 نفر است، مردم دهستان دین های مختلف دارند وبه زبانهای گوناگون (ترکی، کردی، کلدانی) تکلم می کنند، هوای دهستان مالاریاخیز است، راه شوسۀ مهم آن عبارت است از جادۀ ارومیه به سلماس، بقیۀ راههای دهستان ارابه رو است، و در فصل تابستان می توان با اتومبیل ازین جاده ها گذشت، قراء عمده دهستان عبارت است از: حیدرلو، توپراق قلعه، قره بوغلو، گردآباد، بالو، موش آباد، ساعتلوی بیگلر، ساعتلوی منزل، تولاتپه، علی بیگلو، خانیشان، انگنه، آده، نازلو، خانقاه سرخ، مرکز دهستان قریۀ حیدرلو است که دارای پاسگاه ژاندارمری است، 18 باب دبستان در قراء مختلف این دهستان وجود دارد و یک کار خانه قند در قریۀ ساعتلوی منزل تأسیس شده است، وجه تسمیۀ دهستان به علت عبور رود خانه نازلو از آنجاست، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ص 523)
لغت نامه دهخدا
فردریک لاورنس، شاعر امریکایی، در سال 1869 میلادی متولد شد و در 1905 درگذشت، وی علاوه بر آثار شعری خود مجموعه های جالبی از اشعار شاعران دیگرگردآوری کرده است، دو دفتر از اشعار وی بعنوان های ’پیروزی عشق’ و ’روی پلکان زندگی’ منتشر شده است
لوسیوس جیمز، امریکائی ومخترع تلمبۀ بخار است، وی به سال 1884 میلادی به سن 65سالگی درگذشت، از کارهای عمده او - پس از اختراع تلمبۀ بخار - اصلاح و تغییر کارگاه های بافندگی است
جیمز شریدان، در سال 1784 میلادی در ایرلند متولد شدو به سال 1862 میلادی درگذشت، شهرت او در نمایشنامه نویسی است، نمایشنامۀ معروف او ’ویرجینیوس’ نام دارد
لغت نامه دهخدا
(رَ / رُو)
جائی که ناو از آن بتواندگذشت. ترعه و کانالی که قابل رفت وآمد ناوها باشد
لغت نامه دهخدا
(اُ)
جمع است به معنی ذو و واحد ندارد و گویند اسم جمع است و واحد آن ذو است به معنی صاحب. (اقرب الموارد). ذو بمعنی صاحب و خداوند. (ناظم الاطباء). خداوندان و مالکان. (آنندراج).
- اولوالابصار، خداوندان بصیرت یعنی عاقل و دانا. (آنندراج) :
یکی قدیر بر از قدرت مقدر خویش
یکی بصیر بر از دانش اولوالابصار.
ناصرخسرو.
یار بی پرده از در و دیوار
در تجلی است یا اولوالابصار.
هاتف.
- اولوالارحام، اقربا و خویشان و صاحبان اصل قرابت. (آنندراج) : و اولواالارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب اﷲ. (قرآن 75/8).
- اولوالالباب، اولوالنهی ̍، خردمندان. صاحبان عقل و بینش. (آنندراج). کسانی هستند که از هر قشر مغز آن را و از هر ظاهر حدیث سر آن را جویند. (تعریفات) :
تو هر زمان ملکانوبهاری آرایی
که عاجز آید از او خاطر اولوالالباب.
مسعودسعد.
لبش از هجو در لباچه کشم
تا بخندند از او اولوالالباب.
سوزنی.
بومسیلم را لقب کذاب ماند
مر محمد را اولوالالباب ماند.
مولوی.
- اولوالامر، اصحاب رسول صلی اﷲ علیه و سلم و پیروان آنها ازعلمای امت و از اهل دول و امارت که علم و دین داشته باشند. (منتهی الارب). اصحاب فرمان. (ترجمان القرآن). فرمانروایان. (فرهنگ رازی). پادشاهان و حاکمان و امیران. (غیاث اللغات) (آنندراج) : اطیعوا اﷲ و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم. (قرآن 59/4). و چنانک انقیاد اولواالعزم از فرائض عقلست امتثال اولوالامر از لوازم شرعست. (سندبادنامه).
- اولوالضرر، بیماران. (ترجمان القرآن).
-
لغت نامه دهخدا
(زَ)
دهی است از دهستان بناجو بخش بناب شهرستان مراغه با 317 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اولو
تصویر اولو
دارندگان، صاحبان
فرهنگ لغت هوشیار