جدول جو
جدول جو

معنی نانگرستنی - جستجوی لغت در جدول جو

نانگرستنی
(نِ گِ رِ تَ)
که قابل دیدار و تماشا نیست
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناگسستنی
تصویر ناگسستنی
پاره نشدنی، بریده نشدنی
فرهنگ فارسی عمید
(گِ رِ تَ)
که گرفتنی نیست. مقابل گرفتنی. رجوع به گرفتنی شود
لغت نامه دهخدا
(رَ تَ)
که رستنی نیست. که رها شدن نتواند. که نجات یافتن نتواند. مقابل رستنی
لغت نامه دهخدا
(رُ تَ)
نروئیدنی. ناروئیدنی. که روئیدنی نیست. که نتواند روئید. مقابل رستنی. رجوع به رستنی شود
لغت نامه دهخدا
(فَ شُ دَ)
پس دیدن. (آنندراج) ، التفات. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، بغور تمام نگرستن چیزی را. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نِ شَ تَ)
که نشستنی نیست. که نخواهد نشست. که نتواند نشست. مقابل نشستنی، آرام ناگرفتنی. تمام ناشدنی. رجوع به نانشسته شود
لغت نامه دهخدا
(پَ)
نگاه ناکرده. مقابل نگرسته
لغت نامه دهخدا
(گُ سَسْ تَ)
غیرقابل انقطاع. پاره ناشدنی. جداناکردنی. که گسیختنی نیست. مقابل گسستنی. رجوع به گسستنی شود
لغت نامه دهخدا
(نِ گِ تَ)
مقابل نگریستنی
لغت نامه دهخدا
(نِ تَ)
ننوشتنی. مقابل نگاشتنی
لغت نامه دهخدا
(لَ)
ننگریستن. مقابل نگریستن
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ)
نان دهی. پهلوداری. عمل نان رسان. رجوع به نان رسان و نان رساندن شود
لغت نامه دهخدا
(لَ ثَ)
نانگریستن. مقابل نگرستن. رجوع به نگرستن شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
ننگریستن. مقابل نگرستن. رجوع به نگرستن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناگسستنی
تصویر ناگسستنی
پاره ناشدنی، جدا ناکردنی
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه رها نتواند شد نجات نیافتنی مقابل رستنی. آنچه نتواند رویید نروییدنی مقابل رستنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نان رسانی
تصویر نان رسانی
نان دهی، مددرساندن بمعاش دیگران
فرهنگ لغت هوشیار