جدول جو
جدول جو

معنی نانوشیدنی - جستجوی لغت در جدول جو

نانوشیدنی(دَ)
ناآشامیدنی. نیاشامیدنی. غیرمشروب. غیرقابل شرب. که از در نوشیدن نیست. که نوشیدن را نشاید. که نتوان یا نباید آن را آشامید
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نِ دَ)
که مستحق سرزنش نباشد. که نشاید او را سرزنش کرد
لغت نامه دهخدا
(دَ)
آنچه لایق نوشیدن است. (فرهنگ فارسی معین). که قابل آشامیدن است، آنچه بنوشند. (از فرهنگ فارسی معین). آشامیدنیها اعم از الکلی یا غیرالکلی.
- نوشیدنی سرد، از قبیل شربت ها، مشروب های الکلی.
- نوشیدنی گرم، از قبیل چای، قهوه و مانند آن
نیوشیدنی. رجوع به نیوشیدن و نوشیدن (مدخل دوم) شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
ناخفتن. آرام نگرفتن. نغنودن. مقابل نویدن
لغت نامه دهخدا
(لَس س)
ننیوشیدن. مخفف ننیوشیدن است. (یادداشت مؤلف). رجوع به نیوشیدن شود:
تو چه دانی تا ننوشی قالشان
زآنکه پنهان است بر تو حالشان.
مولوی.
، مقابل نوشیدن. نیاشامیدن
لغت نامه دهخدا
(تَ دَ)
از جهان کامی ندیدن و مرادی حاصل نکردن. (برهان قاطع) (آنندراج). رجوع به نانمش شود
لغت نامه دهخدا
(نِ وِ تَ)
که نوشتنی نیست. که قابل نوشتن نیست. که به قلم نیاید. مقابل نوشتنی
لغت نامه دهخدا
(وَ دَ)
نیاوردنی. ناآوریدنی. ناآوردنی
لغت نامه دهخدا
(وَ دَ)
که نتواند وزید. که نخواهد وزید. مقابل وزیدنی
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ دَ)
که قابل کشیدن نیست. که نتوان آن را کشید، نابردنی. غیرقابل تحمل. تحمل ناکردنی. رجوع به کشیدنی شود
لغت نامه دهخدا
(نَ شی دَ)
که قابل دوشیدن نیست. که نتوان دوشیدش. مقابل دوشیدنی. رجوع به دوشیدنی شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
ندوشیدن. مقابل دوشیدن. رجوع به دوشیدن شود
لغت نامه دهخدا
(چَ دَ)
که قابل چشیدن نیست. که چشیدن را نشاید
لغت نامه دهخدا
(دَ)
شنیدنی. قابل استماع
لغت نامه دهخدا
(نَ دَ)
نانواختنی. مقابل نوازیدنی
لغت نامه دهخدا
(دَ)
که قابل دوشیدن نیست. که نتوان آن را دوشید. مقابل دوشیدنی. رجوع به دوشیدنی شود
لغت نامه دهخدا
(نَ وَ دی دَ)
درننوشتنی. ناسپردنی. ناسپاردنی. مقابل نوردیدنی. رجوع به نوردیدنی شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
نشنیدن. مقابل نیوشیدن، نشنودن. نپذیرفتن. قبول ناکردن
لغت نامه دهخدا
(دَ)
که بدان نازیدن نشاید. که از در مباهات و نازش نیست. که مایه و موجب نازیدن نیست. مقابل نازیدنی
لغت نامه دهخدا
(دَ)
که قابل تسمیه و نام گذاری نیست، که درخور ذکر نیست. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(لَ دَ)
که نمی لخشد. که لغزیدنی نیست. مقابل لخشیدنی
لغت نامه دهخدا
(دَ)
مقابل ژولیدنی. رجوع به ژولیدنی شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
مقابل روئیدنی. رجوع به روئیدنی شود
لغت نامه دهخدا
(بَ دَ)
که بخشیدنی نیست. که ازدر بخشیدن نیست. مقابل بخشیدنی
لغت نامه دهخدا
(زی دَ)
نادوختنی. رجوع به نادوختنی شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
نیاشامیدن. مقابل نوشیدن. رجوع به نوشیدن شود
لغت نامه دهخدا
(نَ دَ)
مقابل نویدنی
لغت نامه دهخدا
(نیو دَ)
ناشنیدنی. که از در نیوشیدن نیست، نشنودنی. ناپذیرفتنی. غیرقابل قبول. مقابل نیوشیدنی. رجوع به نیوشیدنی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناپوشیدگی
تصویر ناپوشیدگی
نامستوری مخفی نبودن: (اگرتو ناپوشیدگی روی من ندیدی مرا ازین نیزعجب آمد، {عدم ابهام عدم التباس مقابل پوشیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوشیدنی
تصویر نوشیدنی
آنچه که لایق نوشیدن است، آنچه که بنوشد: (نوشیدنی سرد موجود است)
فرهنگ لغت هوشیار
آشامیدنی، شربت، نوشابه
فرهنگ واژه مترادف متضاد