معنی نانوازیدنی - جستجوی لغت در جدول جو
نانوازیدنی
(نَ دَ)
نانواختنی. مقابل نوازیدنی
ادامه...
نانواختنی. مقابل نوازیدنی
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نانازیدنی
(دَ)
که بدان نازیدن نشاید. که از در مباهات و نازش نیست. که مایه و موجب نازیدن نیست. مقابل نازیدنی
ادامه...
که بدان نازیدن نشاید. که از در مباهات و نازش نیست. که مایه و موجب نازیدن نیست. مقابل نازیدنی
لغت نامه دهخدا
نانوازیدن
(لَ جَءْ)
نانواختن. مقابل نوازیدن. رجوع به نوازیدن شود
ادامه...
نانواختن. مقابل نوازیدن. رجوع به نوازیدن شود
لغت نامه دهخدا
ناخوابیدنی
(خوا / خا دَ)
که نمی خوابد. که خوابیدنی نیست. که آرامش و سکون نمی پذیرد، که تمام شدنی نیست
ادامه...
که نمی خوابد. که خوابیدنی نیست. که آرامش و سکون نمی پذیرد، که تمام شدنی نیست
لغت نامه دهخدا
ناگوالیدنی
(گُ / گَ دَ)
ناگواریدنی، نابالیدنی. ناروئیدنی
ادامه...
ناگواریدنی، نابالیدنی. ناروئیدنی
لغت نامه دهخدا
نانوردیدنی
(نَ وَ دی دَ)
درننوشتنی. ناسپردنی. ناسپاردنی. مقابل نوردیدنی. رجوع به نوردیدنی شود
ادامه...
درننوشتنی. ناسپردنی. ناسپاردنی. مقابل نوردیدنی. رجوع به نوردیدنی شود
لغت نامه دهخدا
نانگاریدنی
(نِ دَ)
که نوشتنی نیست. غیرقابل نگارش. مقابل نگاریدنی
ادامه...
که نوشتنی نیست. غیرقابل نگارش. مقابل نگاریدنی
لغت نامه دهخدا
نادوزیدنی
(زی دَ)
نادوختنی. رجوع به نادوختنی شود
ادامه...
نادوختنی. رجوع به نادوختنی شود
لغت نامه دهخدا
ناورزیدنی
(وَ دَ)
که قابل ورزیدن نیست. مقابل ورزیدنی. رجوع به ورزیدنی شود
ادامه...
که قابل ورزیدن نیست. مقابل ورزیدنی. رجوع به ورزیدنی شود
لغت نامه دهخدا
نانامیدنی
(دَ)
که قابل تسمیه و نام گذاری نیست، که درخور ذکر نیست. (یادداشت مؤلف)
ادامه...
که قابل تسمیه و نام گذاری نیست، که درخور ذکر نیست. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
نانهازیدن
(لَ)
مقابل نهازیدن. رجوع به نهازیدن شود
ادامه...
مقابل نهازیدن. رجوع به نهازیدن شود
لغت نامه دهخدا
نانوشیدنی
(دَ)
ناآشامیدنی. نیاشامیدنی. غیرمشروب. غیرقابل شرب. که از در نوشیدن نیست. که نوشیدن را نشاید. که نتوان یا نباید آن را آشامید
ادامه...
ناآشامیدنی. نیاشامیدنی. غیرمشروب. غیرقابل شرب. که از در نوشیدن نیست. که نوشیدن را نشاید. که نتوان یا نباید آن را آشامید
لغت نامه دهخدا
نانوازیده
(پَ / پِ)
نانواخته. نوازش ناشده. مقابل نوازیده. رجوع به نوازیده شود
ادامه...
نانواخته. نوازش ناشده. مقابل نوازیده. رجوع به نوازیده شود
لغت نامه دهخدا
ننوازیدن
(لُ)
مقابل نوازیدن. رجوع به نوازیدن شود
ادامه...
مقابل نوازیدن. رجوع به نوازیدن شود
لغت نامه دهخدا
ناوزیدنی
(وَ دَ)
که نتواند وزید. که نخواهد وزید. مقابل وزیدنی
ادامه...
که نتواند وزید. که نخواهد وزید. مقابل وزیدنی
لغت نامه دهخدا
نانویدنی
(نَ دَ)
مقابل نویدنی
ادامه...
مقابل نویدنی
لغت نامه دهخدا