جدول جو
جدول جو

معنی ناملفوظ - جستجوی لغت در جدول جو

ناملفوظ
(مَ)
تلفظناشده. گفته ناشده، غیرقابل تلفظ. غیرملفوظ
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ملفوظ
تصویر ملفوظ
ویژگی کلمه ای که تلفظ می شود، قابل تلفظ
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
حفظناشده. نگهداری نشده. محافظت نشده، بی حفاظ. بی حصار. که از تعرض دیگران و چشم انداز رهگذران مصون و محفوظ و پوشیده نیست
لغت نامه دهخدا
(مَ)
بدون لفافه. در لفافه پیچیده ناشده. عریان. برهنه. آشکار
لغت نامه دهخدا
(مَ)
ملاحظه ناشده. دیده ناشده. مورد دقت قرار ناگرفته
لغت نامه دهخدا
(مَ)
که لمس نشود، لمس ناشده. نابسوده. ناپسوده
لغت نامه دهخدا
(مَ فُوو)
آنکه مورد عفو واقع نشده است. مجرم نابخشوده
لغت نامه دهخدا
(مَ)
انداخته. (ناظم الاطباء). انداخته و از دهن بیرون افکنده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بیان شده و گفته شده. (ناظم الاطباء). گفته شده. مقابل مکتوب. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، تلفظشده. (ناظم الاطباء). که به زبان گذرد: هاء ملفوظ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : در پارسی چنانکه خنده و گریه و جامه و نامه که حرف هاء در مثل این کلمات ملفوظ نباشد. (المعجم چ دانشگاه ص 30).
- واو ملفوظ، واوی که چون در میان یا آخر کلمه واقع شود خوانده شود. مقابل واو معدوله. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- هاء ملفوظ، که آن را ’هاء ظاهر’ نیزگویند آن قسم از هاء است که در هیچ حال تغییری در آن پدید نمی آید و در اضافه ساقط نمی گردد بر خلاف هاء مخفی که هاء غیر ملفوظ نیز گویند. (ناظم الاطباء). و رجوع به ’ه’ (سی و یکمین حرف از حروف هجای فارسی) در همین لغت نامه شود.
، سیزده حرف از حروف الفبا که در تلفظ هر یک از آنها سه حرف تلفظ می گردد یعنی: الف و جیم و دال و ذال و سین و شین و صاد وضاد و عین و غین و قاف و کاف و لام. (ناظم الاطباء). و رجوع به حرف ملفوظی شود
لغت نامه دهخدا
بی در و دروازه بی نگهبان حفظ نشده نگهداری نشده، آنچه که ازنظروتعرض عابران محفوظ نیست بی حفاظ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ها ملفوظ
تصویر ها ملفوظ
ه خواندنی ه خوانا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامعفو
تصویر نامعفو
نابخشوده آنکه موردعفوقرارنگرفته نابخشوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملفوظ
تصویر ملفوظ
تلفظ شده، بیان شده و گفته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملفوظ
تصویر ملفوظ
((مَ))
تلفظ شده
فرهنگ فارسی معین
تلفظشده، اداشده، تلفظپذیر، قابل تلفظ
فرهنگ واژه مترادف متضاد