جدول جو
جدول جو

معنی نامستور - جستجوی لغت در جدول جو

نامستور
(مَ)
آشکار. ظاهر. هویدا. پیدا. واضح. صریح. پدیدار. غیرمستقر. ناپوشیده. لائح، عریان. لخت. برهنه
لغت نامه دهخدا
نامستور
پوشیده نشده ظاهرظشکار، لخت برهنه مقابل مستور، ناپوشیده برهنه آشکار
فرهنگ لغت هوشیار
نامستور
روسپی، فاحشه، هرجایی، آشکار، فاش، برهنه
متضاد: نجیب، پیدا، 3، پوشیده
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نااستوار
تصویر نااستوار
سست و بی ثبات، ناپایدار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نام آور
تصویر نام آور
دارای نام و آوازه، معروف، مشهور، نامدار
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
بی اذن. بی اجازه. بی دستور: وغل علی الشراب، نادستور درآمد بر شرابخواران. (زمخشری)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
غمگین. ناشاد. اندوهگین
لغت نامه دهخدا
تصویری از نامسکون
تصویر نامسکون
لوت ناآباد ویران جایی که سکنه نداردمقابل مسکون، ویران بایر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامعتبر
تصویر نامعتبر
بی ارزش، بی پایه بی اعتباربی ارزش، بی پایه بی اساس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامسوول
تصویر نامسوول
ناخور تاک، نخواهیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامسموع
تصویر نامسموع
ناشنودنی شنیده نشده، پذیرفته نشده نامقبول مقابل مسموع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامسلوک
تصویر نامسلوک
نا درنور دیده ناپیموده سپرده نشده باپایطی نشده: (ومیان ماطریق مواصلت نامسلوکست، {متروک (راه و مانندآن) : (مناهج عدل که نامسلوک مانده بودمسلوک و معین شد {مقابل مسلوک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامسکوک
تصویر نامسکوک
سکه نازده ضرب نشده مقابل مسکوک
فرهنگ لغت هوشیار
ناخاموش در کار آنچه که مسکوت گذاشته نشده، آنچه که درجریان است مقابل مسکوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامعمور
تصویر نامعمور
ناآبادان آبادنشده بایر: (وسرزمین خراب نامعمور هیچ تعیین نکرد {مقابل معمور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامسعود
تصویر نامسعود
تیره بخت، بد شگون نامبارک نحس شوم، بدبخت مقابل مسعود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامستعد
تصویر نامستعد
اکار ناشایسته ناآماده آنکه مستعدنیست ناشایسته نالایق: (استعدادبی تربیت دریغ است وتربیت نامستعد ضایع، {نا آماده مقابل مستعد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامستحق
تصویر نامستحق
ناسزاوار آنکه سزاوارنیست ناشایسته نالایق مقابل مستحق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامساوی
تصویر نامساوی
نابرابر، مقابل مساوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامعذور
تصویر نامعذور
پوزش ناپذیر آنکه دارای عذر وبهانه ای موجه نیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامه ور
تصویر نامه ور
نامه بر: هم بدان پیک نامه وردادش سوی آن نامورفرستادش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامغرور
تصویر نامغرور
نافتوده فروتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامقدور
تصویر نامقدور
ناتوانسته ناشدنی ناممکن غیرمیسرمقابل مقدور
فرهنگ لغت هوشیار
نانمیده، ناسپاس منظور نشده رعایت نگشته مقابل منظور، ناسپاس بی منظور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامیسور
تصویر نامیسور
غیر ممکن، نامقدور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناماجور
تصویر ناماجور
بی مزد آنکه بمزد و پاداش خودنرسیده بی مزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامبرور
تصویر نامبرور
ناپسندیده نامقبول، نامرحوم نامغفورمقابل مبرور
فرهنگ لغت هوشیار
ناپنداشته پندارناپذیر تصورنشده، آنچه که تصور آن ممکن نباشدتصورناپذیر، صورت ناپذیر مقابل متصور
فرهنگ لغت هوشیار
نامبرده، خداوند نام و آوازه، کسی که از جهت دلیری یا علم یا صنعت مشهور شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه اقرارنکند منکر: یکی پند خوب آمد از هندوان بران خستوانند نا خستوان... (ابوشکور)، آنکه بوجود خدا معترف نیست کافر مقابل خستو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نااستوار
تصویر نااستوار
سست، ناپایدار، بی اعتبار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامسرور
تصویر نامسرور
ناشاد اندوهگین آنکه شادمان نیست ناشاداندوهگین مقابل مسرور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نادستور
تصویر نادستور
بی اذن و اجازه
فرهنگ لغت هوشیار
ناگفته نام نابرده ذکرنشده از قلم افتاده: ازبدو نیک و از خطا و صواب چیست اندر کتاب نامذکور ک (ناصرخسرولغ)
فرهنگ لغت هوشیار
اندوهگین، اندوهناک، حزین، غمزده، مغموم، ناشاد، ناشادمان
متضاد: مسرور، شاد
فرهنگ واژه مترادف متضاد