جدول جو
جدول جو

معنی نامحدود - جستجوی لغت در جدول جو

نامحدود
بی حد، بی پایان
تصویری از نامحدود
تصویر نامحدود
فرهنگ فارسی عمید
نامحدود
(مَ)
بی حد. بی پایان. (از آنندراج). بی حد. بی نهایت. بی انجام. بی پایان. ناجزانجام. (از ناظم الاطباء). بی کران:
عرصۀ مملکت غور چه نامحدود است
که در آن عرصه چنان لشکر نامعدود است.
انوری.
، نامحصور. تحدیدناشده. که حد و حصار آن معلوم و مشخص نشده است. که بی حد و حصار است، بیشمار. (آنندراج) (ناظم الاطباء). نامعین. (ناظم الاطباء). بی اندازه. بی حصر و شمار. غیرقابل حصر و شمار: لشکراسلام با غنایم نامحدود... به غزنه آمدند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 353)
لغت نامه دهخدا
نامحدود
بی حد ونهایت، بی پایان
تصویری از نامحدود
تصویر نامحدود
فرهنگ لغت هوشیار
نامحدود
((مَ))
بی اندازه، بی شمار، بی پایان، بی حد
تصویری از نامحدود
تصویر نامحدود
فرهنگ فارسی معین
نامحدود
بی کران
تصویری از نامحدود
تصویر نامحدود
فرهنگ واژه فارسی سره
نامحدود
بی پایان، بی حد، بی شمار، بی مرز، بی نهایت، نامتناهی، نامشخص
متضاد: متناهی، محدود
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نامحدود
غير محدودٍ
تصویری از نامحدود
تصویر نامحدود
دیکشنری فارسی به عربی
نامحدود
Indefinite, Unbounded
تصویری از نامحدود
تصویر نامحدود
دیکشنری فارسی به انگلیسی
نامحدود
indéfini, illimité
تصویری از نامحدود
تصویر نامحدود
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نامحدود
unbestimmt, unbegrenzt
تصویری از نامحدود
تصویر نامحدود
دیکشنری فارسی به آلمانی
نامحدود
indefinido, ilimitado
تصویری از نامحدود
تصویر نامحدود
دیکشنری فارسی به پرتغالی
نامحدود
indefinido, ilimitado
تصویری از نامحدود
تصویر نامحدود
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
نامحدود
nieokreślony, nieograniczony
تصویری از نامحدود
تصویر نامحدود
دیکشنری فارسی به لهستانی
نامحدود
неопределённый , безграничный
تصویری از نامحدود
تصویر نامحدود
دیکشنری فارسی به روسی
نامحدود
невизначений , безмежний
تصویری از نامحدود
تصویر نامحدود
دیکشنری فارسی به اوکراینی
نامحدود
غیر معین , لامحدود
تصویری از نامحدود
تصویر نامحدود
دیکشنری فارسی به اردو
نامحدود
ไม่แน่นอน , ไร้ขีดจำกัด
تصویری از نامحدود
تصویر نامحدود
دیکشنری فارسی به تایلندی
نامحدود
tidak pasti, tak terbatas
تصویری از نامحدود
تصویر نامحدود
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
نامحدود
לא מוגדר , בלתי מוגבל
تصویری از نامحدود
تصویر نامحدود
دیکشنری فارسی به عبری
نامحدود
不確定な , 無限の
تصویری از نامحدود
تصویر نامحدود
دیکشنری فارسی به ژاپنی
نامحدود
不确定的 , 无边的
تصویری از نامحدود
تصویر نامحدود
دیکشنری فارسی به چینی
نامحدود
isiyojulikana, isiyozuilika
تصویری از نامحدود
تصویر نامحدود
دیکشنری فارسی به سواحیلی
نامحدود
onbepaald, onbeperkt
تصویری از نامحدود
تصویر نامحدود
دیکشنری فارسی به هلندی
نامحدود
belirsiz, sınırsız
تصویری از نامحدود
تصویر نامحدود
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
نامحدود
অনির্ধারিত , অসীম
تصویری از نامحدود
تصویر نامحدود
دیکشنری فارسی به بنگالی
نامحدود
अनिश्चित , अनमीत
تصویری از نامحدود
تصویر نامحدود
دیکشنری فارسی به هندی
نامحدود
indefinito, illimitato
تصویری از نامحدود
تصویر نامحدود
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
نامحدود
불확실한 , 무한한
تصویری از نامحدود
تصویر نامحدود
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نامحمود
تصویر نامحمود
ناپسندیده، زشت و ناپسند
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
که محسود نیست. که مورد حسد دیگران نیست. مقابل محسود. رجوع به محسود شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
ناخوب. ناپسند. ناپسندیده. منکر. زشت: در مستی نقلانی مکن که نقلانی نامحمود بود. (قابوسنامه). و استقبال مقدم مرا چنین ذخیره ای نامحمود و شربتی ناگوار مهیا کرده. (سندبادنامه ص 124). واجب است مکافات مساعی نامحمود و تحریضات نابرجایگاه در باب او تقدیم کردن. (سندبادنامه ص 93). به مکافات این کردار نامحمود بلائی بر من و فرزندمن نازل گردد. (سندبادنامه ص 153). و از روی انصاف بر منکرات افعال خاصه آنچه تعلق به اهل و حرم داشته باشد در همه عادات نامحمود است. (جهانگشای جوینی).
نیکخواهان ترا عاقبت نیکو باد
بدسگالان ترا خاتمت نامحمود.
سعدی.
ما هیچ چیز از شما مکروه ونامحمود نیافتیم، الا آنک ما همسایگی شما نمیخواهیم. (تاریخ قم ص 255)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
ردناشده. مردودنشده. مقبول. پذیرفته
لغت نامه دهخدا
تصویری از نامحمود
تصویر نامحمود
بد شگون، زشت ناپسند ناپسندیده زشت ناپسند: (وازاتفاق نامحمود مسعود را درهندقضیه ای صادرشده بودکه اورامجال توقف درخراسان نبود)
فرهنگ لغت هوشیار
ناشمرده بی شمار ناشمرده: من چگویم که گر اوصاف جمیلت شمرند خلق آفاق بماندطرفی نامعدود. (سعدی)، بی حساب بی شمارمقابل معدود
فرهنگ لغت هوشیار
نامحدود
دیکشنری اردو به فارسی