جدول جو
جدول جو

معنی نامألوف - جستجوی لغت در جدول جو

نامألوف
(مَءْ)
ناآشنا. که بدان انس گرفته نشده باشد. که مأنوس و مألوف نیست
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَءْ)
ناآشنا. ناآموخته. غیرمأنوس. غیرمعتاد: بدین وضع نامعهود و طریق نامألوف آمدن برسبیل تفرد و تجرد موجب چیست ؟ (سندبادنامه ص 222).
- کلمات نامأنوس،دور از ذهن و غیرمعتاد
لغت نامه دهخدا
(مَءْ)
ناامن. ناایمن. نامحفوظ. که ایمنی و امنیت ندارد
لغت نامه دهخدا
(مَءْ)
غیرمتوقع. غیرمنتظر. (از ناظم الاطباء). بخلاف امید و انتظار. نه موافق میل و آرزو. نه بوفق امل
لغت نامه دهخدا
(مَءْ)
ناخوردنی. که قابل اکل و خوردن نیست. غیرمأکول
لغت نامه دهخدا
(مَءْ)
بی اجازه. غیرمجاز. که مجاز و مأذون نیست. مقابل مأذون. رجوع به مأذون شود
لغت نامه دهخدا
(مَءْ)
گرفته ناشده. ناگرفته. اخذناشده، گرفتارناشده. آزاد، غیرمأخوذ. که مورد بازخواست واقع نشده است. که از او مؤاخذه و بازخواستی نیست. که از مؤاخذه و مسؤولیت برکنار است
لغت نامه دهخدا
(مَءْ)
بی مزد و اجر. که به اجر و پاداش خود نرسیده است. بی اجر. مقابل مأجور، به معنی اجربرده و پاداش گرفته
لغت نامه دهخدا
از دهات دهستان جیرستان بخش باجگیران شهرستان قوچان است، در 30هزارگزی مغرب باجگیران بر سر راه مالرو عمومی باجگیران به چورمه، در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع است و 660 تن سکنه دارد، آبش از چشمه تأمین میشود و محصولش غلات است، اهالی به زراعت و مالداری و هیزم کنی مشغولند و صنعت دستی مردم آنجا بافتن قالیچه و گلیم و جوال است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(مَءْ)
آشنا. آموخته. انس گرفته و مأنوس و خو کرده شده. عادت کرده شده و معتاد. (ناظم الاطباء). الفت یافته. انس گرفته. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : وقتی از اوقات به حوادث ضروری از مسکن مألوف دوری جستم. (مقامات حمیدی). روی به عطن معهود و وطن مألوف نهاد. (سندبادنامه ص 58). وزن رباعیات مألوف طباع است و متداول خاص و عام. (المعجم). از شمول معدلت و عموم مرحمت او روی به اوطان مألوف باز نهاده. (المعجم چ دانشگاه ص 12).
مألوف را به صحبت ابنای روزگار
برجور روزگار بباید تحملی.
سعدی.
مرغ مألوف که با خانه خدا انس گرفت
گر به سنگش بزنی جای دگر می نرود.
سعدی.
مگر آنکه سخن گفته شود به عادت مألوف. (گلستان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نامالوف
تصویر نامالوف
خوناپذیر آنچه بدان انس والفت نگرفته باشند مقابل مالوف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامألوف
تصویر نامألوف
((مَ))
انس نگرفته، ناآشنا
فرهنگ فارسی معین
ناآشنا، نامانوس، نامعهود
متضاد: مالوف، معهود
فرهنگ واژه مترادف متضاد