جدول جو
جدول جو

معنی نامالیده - جستجوی لغت در جدول جو

نامالیده
(وَ)
نامال. نمالیده. مالیده ناشده. مقابل مالیده. رجوع به مالیده شود
لغت نامه دهخدا
نامالیده
نمالیده مالیده نشده مالش نیافته مقابل مالیده
تصویری از نامالیده
تصویر نامالیده
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناسگالیده
تصویر ناسگالیده
بی فکر، بی تامل، نیندیشیده، اندیشه نکرده، برای مثال گر نه ای ایمن از سپهر کهن / ناسگالیده هیچ کار مکن (لغتنامه - ناسگالیده)
فرهنگ فارسی عمید
مکیده ناشده. مقابل مکیده
لغت نامه دهخدا
(دَ)
که قابل مالیدن نیست. که مالش پذیر نیست. که نتوان آن را مالید. مقابل مالیدنی. رجوع به مالیدنی شود
لغت نامه دهخدا
(نَ تَ / تِ)
نکاهیده. نکاسته. ناکاسته. کم وکسر ناشده. تمام. کامل. دست نخورده. مقابل کاهیده
لغت نامه دهخدا
(نَ دَ / دِ)
مقابل کاویده. دست نخورده. رجوع به کاویده شود
لغت نامه دهخدا
(نِ تَ / تِ)
ناکاشته. غیرمزروع. کاریده ناشده
لغت نامه دهخدا
(بَ)
نیامرزیده. ناآمرزیده. نامغفور. غیرمرحوم. غیرمغتفر. نابخشوده. مقابل آمرزیده، به معنی شادروان و معفو و مغفور
لغت نامه دهخدا
(دِ فَ یَ دَ / دِ)
نماننده. که ماندنی نیست. که نتواند ماند. که نخواهد ماند، نامانند. ضد. نقیض. غیرشبیه. ناهمانند
لغت نامه دهخدا
(وَ کُ دَ / دِ)
ناآگاهیده. ناگهیده. بی خبر
لغت نامه دهخدا
مقابل گوالیده. رجوع به گوالیده شود
لغت نامه دهخدا
(گُ سَسْ تَ / تِ)
مقابل ژولیده. ناآشفته. رجوع به ژولیده شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ خَ کُ)
دامن و یا پاچه و آستین بالاکرده شده، رسواشده و گریخته از شرم. (آنندراج از مجمع التماثیل)
لغت نامه دهخدا
(کَ شَ / کُ شُ تَ / تِ)
نخلیده. فرونشده. مقابل خلیده. رجوع به خلیده شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
ناچشیده. مزیده ناشده
لغت نامه دهخدا
نمانده. باقی نمانده، غیرخسته. مقابل مانده، به معنی خسته. رجوع به مانده شود
لغت نامه دهخدا
(خِ)
ناهشته. نگذاشته
لغت نامه دهخدا
(سِ دَ / دِ)
از: نا (نفی، سلب) + سگالیده (اسم مفعول از سگالیدن). (حاشیه برهان قاطع چ معین). بی فکرو اندیشه و بی تأمل، چه سگالش به معنی فکر و اندیشه است. (برهان قاطع). قول یا فعل که بی تأمل و اندیشه کنند. (آنندراج). بی تأمل. بی فکر. بی اندیشه. (ناظم الاطباء). نیندیشیده: این سخن نااندیشیده گفتم و این تدبیر ناسگالیده کردم. (سندبادنامه ص 71).
گر نه ای ایمن از سپهر کهن
ناسگالیده هیچ کار مکن.
؟ (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گُ سِ / سَ دَ / دِ)
نسابیده. سابیده نشده. که سابیده و نرم نشده است. مقابل سابیده. رجوع به سابیده و سائیده شود
لغت نامه دهخدا
(فَ / فِ دَ / دِ)
نتابیده. که تاب داده و تابیده نیست. مقابل تابیده. رجوع به تابیده شود
لغت نامه دهخدا
(بَ رَ دَ / دِ)
مالیده ناشده. نامالیده. که آن را مشت ومال و ورزش نداده اند: تریاک نمالیده
لغت نامه دهخدا
(گَ تَ / تِ)
نیاسائیده. نیاسوده. بی آرام. مقابل آسائیده، نسائیده. نسابیده. مقابل سائیده
لغت نامه دهخدا
(فَ دَ / دِ)
نجویده. مضغ ناشده. (ناظم الاطباء). ناجاویده. که جویده نشده است
لغت نامه دهخدا
(دَ دَ / دِ)
مالیده. نیم گرد. دوردار. بدون تیزه: دیوار مسجد (مسجدالحرام) قائمه نیست و رکنها درمالیده است تا به مدوری مایل است، که چون در مسجد نماز کنند از همه جوانب روی به خانه باید کرد. (سفرنامۀ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 91)
لغت نامه دهخدا
(فَخَ دَ / دِ)
غیرمصفی. غیرمروق. صافی نکرده. تصفیه نشده. مقابل پالوده. رجوع به پالوده شود: شهد، انگبین ناپالوده. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(فِ لِ دَ / دِ)
نخائیده. ناخائیده. نجویده. مضغ نشده. رجوع به نجویده شود
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
نیارامیده. نارمیده. که آرامیده نیست. مقابل آرامیده. رجوع به آرامیده شود
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ / دِ)
مقابل زاییده. رجوع به زاییده شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ورمالیده
تصویر ورمالیده
دامن و یا پاچه و آستین بالا کرده شده، رسوا شده و گریخته از شرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناباشیده
تصویر ناباشیده
غیرمسکون (زمین جاری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناتابیده
تصویر ناتابیده
آنچه که آنرا تاب نداده باشند مقابل تابیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناپالوده
تصویر ناپالوده
ناخالص تصفیه ناشده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناسگالیده
تصویر ناسگالیده
((س دِ))
نااندیشیده، بی تأمل
فرهنگ فارسی معین
ناخالص، ناسره
متضاد: ناب
فرهنگ واژه مترادف متضاد