معنی نالیزیدنی - جستجوی لغت در جدول جو

نالیزیدنی

لغت نامه دهخدا

الیزیدن

آلیزیدن، آلیز زدن، جست و خیز کردن، جفته و لگد انداختن

فرهنگ فارسی عمید

نالیسیدنی

(دَ)

که قابل لیسیدن نیست. که نتوان آن را لیسید. که نباید لیسیدش

لغت نامه دهخدا

لیزیدنی

(دَ)

درخور لیزیدن. که لیز خوردن تواند

لغت نامه دهخدا

ناوزیدنی

(وَ دَ)

که نتواند وزید. که نخواهد وزید. مقابل وزیدنی

لغت نامه دهخدا

ناگزیدنی

(گُ دَ)

غیرقابل انتخاب. که نتوان آن را برگزید و اختیار کرد. که سزاوار گزیدن نیست. ناپسندیدنی. مقابل گزیدنی

لغت نامه دهخدا

نالغزیدن

(لَ)

نلغزیدن. مقابل لغزیدن

لغت نامه دهخدا

نالقیدنی

(لَقْ قی دَ)

که لقیدنی نیست. که ثابت و استوار و محکم است. مقابل لقیدنی

لغت نامه دهخدا

نامزیدنی

(مَ دَ)

که ازدر مزیدن نیست. که مزیدن را نشاید

لغت نامه دهخدا

نانازیدنی

(دَ)

که بدان نازیدن نشاید. که از در مباهات و نازش نیست. که مایه و موجب نازیدن نیست. مقابل نازیدنی

لغت نامه دهخدا

ناورزیدنی

(وَ دَ)

که قابل ورزیدن نیست. مقابل ورزیدنی. رجوع به ورزیدنی شود

لغت نامه دهخدا

نالخشیدنی

(لَ دَ)

که نمی لخشد. که لغزیدنی نیست. مقابل لخشیدنی

لغت نامه دهخدا

نامرزیدنی

(مُ دَ)

غیر قابل آمرزیدن. که از در آمرزش و غفران نیست. که قابل عفو و رحمت و آمرزیدن نیست

لغت نامه دهخدا

نادوزیدنی

(زی دَ)

نادوختنی. رجوع به نادوختنی شود

لغت نامه دهخدا

ناخیسیدنی

(دَ)

که خیسیدنی نیست. که قابل خیسیدن نیست. مقابل خیسیدنی

لغت نامه دهخدا

نامیزیدنی

(دَ)

ناآمیزیدنی. ناآمیختنی. که قابل آمیختن و آمیزش نیست

لغت نامه دهخدا

نالرزیدنی

(لَ دَ)

مقابل لرزیدنی. رجوع به لرزیدنی شود

لغت نامه دهخدا

نالغزیدنی

(لَ دَ)

که لغزیدنی نیست. که نخواهد لغزید

لغت نامه دهخدا

نازیدنی

(دَ)

که قابل تفاخر و نازیدن است. رجوع به نازیدن شود

لغت نامه دهخدا

نازیدنی

آنکه قابل نازیدن و تفاخراست

فرهنگ لغت هوشیار

الیزیدن

((اَ دَ))

جفتک زدن، لگد انداختن، آلیزدن، آلیزیدن

فرهنگ فارسی معین

معنی نالیزیدنی - جستجوی لغت در جدول جو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما