نافرمانبرداری(فَ بُ) عمل نافرمان بردار. طغیان. تمرد. عصیان. سرکشی. نافرمانی. اطاعت نکردن: بدخوئی و ستیزه روئی آغاز نهادند و نافرمان برداری و زبان درازی گرفتند. (گلستان) ادامه... عمل نافرمان بردار. طغیان. تمرد. عصیان. سرکشی. نافرمانی. اطاعت نکردن: بدخوئی و ستیزه روئی آغاز نهادند و نافرمان برداری و زبان درازی گرفتند. (گلستان) لغت نامه دهخدا
نافرمانبرداری عصیان طغیان سرکشی مقابل فرمانبرداری ادامه... عصیان طغیان سرکشی مقابل فرمانبرداری تصویر نافرمانبرداری فرهنگ لغت هوشیار